Part27

677 177 82
                                    

به تصویر خودش توی آینه نگاه میکرد.توی اون لباس های مشکی واقعا جذاب شده بود.جیمین جلو اومد و ماسکی رو به سمتش گرفت و گفت:"بیا این برای توعه."

جین ماسک رو گرفت.مثل اینکه یکی از رسم های این مراسم زدن ماسک بود که اون رو شبیه یه جشن بالماسکه میکرد.

اگه بخواد صادق باشه واقعا برای مراسم هیجان داشت.خیلی کنجکاو بود که بدونه چطور جشنیه و از طرفی مدت زیادی بود که توی جشنی شرکت نکرده بود.هرچی که بود مطمئنا بهتر از بیکار نشستن توی اتاقش و زل زدن به دیوار بود.

جیمین ماسک خودش رو هم زد.هردو همراه با خدمه های پشت سرشون به سمت سالن مراسم رفتن.با اینکه هنوز تا شروع مراسم وقت بود تقریبا نصف سالن پر شده بود.

این مراسم توی گرینوال چه بین افراد پولدار چه مردم عادی خیلی پرطرفدار بود و از خوبی هاش میشد به این اشاره کرد که مردم از هر طبقه ای میتونستن به این جشن بیان.البته مطمئنا افراد پولدار جایگاه و امتیازات بیشتری داشتن.

تهیونگ با دیدن جیمین و جین سریع به سمتشون اومد و با ذوق وشوق گفت:"اومدید.وای نگاه کنید چقدر همه جا رو خوشگل کردن.خیلی ذوق دارم."
جین با دیدن خوشحالی تهیونگ لبخندی زد.تهیونگ بیشتر از اون دوتا عاشق جشنها بود و طبیعی بود اینقدر ذوق زده باشه.

تهیونگ دستاشو به هم کوبید و گفت:"راستی میدونستید توی این جشن نمایش رقص و اواز هم هست؟"
جیمین:"رقص و اواز؟نکنه ما قراره بخونیم و برقصیم؟"

تهیونگ:"نه بابا.از نامجون هیونگ شنیدم که از مهمترین و اصلی ترین رسم های این جشن این رقص و اوازشه.یه سری ادمای خاص که مثل اینکه همشون امگا هستن و اکثرا دخترم هستن لباسا و وسایل زینتی و قشنگ میپوشن و رقص خیلی زیبایی رو انجام میدن.فکر کنم دلیل اینکه این جشن اینقدر پرطرفداره بیشتر بخاطر همین بخششه."

جیمین:"از این خبر نداشتم.پس فکر کنم قراره حسابی بهمون خوش بگذره."
تهیونگ سرشو به نشونه تایید تکون داد.بعد چنددقیقه انگار که چیزی یادش اومده باشه گفت:"راستی هیونگ."
صداشو پایین تر اورد و گفت:"فکر کنم هوسوک شی هم قراره بیاد و از اونجایی که اومدن مردم عادی هم ممنوع نیست احتمالا اونی که میخوای ببینیش هم میاد."

جین به سختی جلوی اون لبخند بزرگش رو گرفت.با وجود پدرش که از دور داشت رسما با چشماش اون رو میخورد نمیتونست بزاره درمورد جونگکوک بویی ببره.نمیخواست برای اون دردسر درست کنه.

به سمت جایگاه مخصوص خانواده سلطنتی فایراک رفتن و اون جا نشستن.به مرور زمان سالن شلوغ و شلوغتر شد.حتی توی حیاط قصر هم مردم زیادی جمع شده بودن.همه مردم ماسک زده بودن و به سختی میشد کسی رو شناخت.

جین تمام مدت با چشماش توی جمعیت میگشت تا بلکه بتونه ردی از جونگکوک یا هوسوک و یونگی پیدا کنه.اما دریغ از کوچیکترین ردی.دیگه از پیدا کردنشون ناامید شده بود که جیمین سیخونکی بهش زد و نامحسوس به جایی اشاره کرد و گفت:"هیونگ اونجا."

AquamarineWhere stories live. Discover now