Part 33

718 97 80
                                    

درحالی که سعی میکردم موهای مزاحمی که تونسته بودن خودشون رو از بند کش موهام آزاد کنن رو پشت گوشم بفرستم ، آروم و ساکت کنار جینی که دستاشو توی جیب شلوارش فرو کرده بود راه میرفتم و تنها صدای کفشامون بود که با برخورد به کف زمین ، به وجود میومد و سکوت بینمون رو میشکست.
کمی بیشتر که از محل اقامتمون دور شدیم جین خنده درمونده ای کرد و گفت : واقعا هیچ فکری ندارم باید چجوری باهات رفتار کنم ! یا من باید چیکار کنم !
منم خجالت زده دستی به صورتم کشیدم و گفتم : سونبه بیا یکم آسونش کنیم.
کنجکاو به صورتم نگاه کرد و گفت : چجوری؟
نفس عمیقی کشیدم و گفتم : مثل یه بازی ! فکر کن مثلا یکی از کارایی که دوست داشتی با دوست دخترت انجام بدی قدم زدنه! رو به من یا دوربین بگو " قدم زدن " اون وقت مثل دوتا بازیگر انجامش میدین هوم ؟!
لباشو توی دهنش جمع کرد و گفت : خوب فکر خوبیه! مخصوصا قسمت قدم زدن
و خنده ای کرد که منم همراهش خندیدم گفتم : موافقم !
بعد مدتی سکوت و پیاده روی طولانی صداش دوباره بلند شد که میگفت : اه خیلی خسته کنندس! یعنی الان اعضا چیکار میکنن!؟ اه دلم میخواد الان توی ...
+ سونبه! معذرت میخوام ولی امتیاز منفی گرفتی!
_ چی؟
+ شما بدون هیچ برنامه ریزیی دوست دخترتو میبری بیرون ؟ خیلی خسته کنندس !
_ یا تو بچه!
نیشمو باز کردم و گفتم : ببخشید سونبه( کیوت وار ) ولی من باید  نقشی که بهم دادن رو درست انجام بدم و الان احساس میکنم باید کات کنم‌، چون خسته کنندم!
_ یا تو ! فقط داشتم شوخی میکردم.
جلو تر ازش حرکت کردم و روبروش عقب عقب راه رفتم.
_ امتیاز منفی سونبه ! زیادی غر میزنی!
و بعد شروع کردم به دویدن که صدای دادش بلند شد.

_ هی تو ! صبر کن!

_ هی تو نمیتونی از دستم در بری!

بدون اینکه بخوام شروع کرده بودم به خندیدن و میدوییدم ولی خیلی طول نکشید که توی شانه های پهن جین گیر افتادم.

درحالی نفس نفس میزدیم جیغ کوتاهی کشیدم و هر دو میخندیدیم ، به مسخره بازی چند لحظه پیش!
که بالاخره فهمیدم رسما توی بغلشم و باخجالت و خنده نمایشی آروم بیرون خزیدم و به اطرافم نگاه انداختم.
اما با دیدن محوطه بزرگی که پر بود از ماشینای مختلف و بعد از اون تابلوی اون پارکینگ بزرگ چشمام ستاره بارون شد ، دلم ماشین سواری میخواست ، اونم وقتی خودم رانندگی میکنم.
دستی روی شونم نشست و مسیر نگاهمو دنبال کرد و گفت : میخوای ماشین اجاره کنیم ؟
ذوق زده به سمتش برگشتم و گفتم : میشه؟
چشمکی تحویلم داد و گفت : البته که میشه!
دستمو گرفت و گفت : منفیامو پاک میکنی بجاش یه مثبت کله گنده میدیا ، من دوس پسریم به خواسته دوست دخترم خیلی اهمیت میدم!
با لبخند شصتمو براش بالا اوردم و گفتم : اوپا تو بهترینی!
‌...

بعد نشون دادن گواهینامه هامون ماشینی رو تحویل گرفتیم ، با وجود ذوق زیادی که داشتم جین اجازه داد من پشت فرمون بشینم .
دستامو روی فرمون کشیدم و آینه هامو چک کردم و صندلی رو تا آخرین درجه جلو کشیدم و گفتم : فکر کنم سه سالی میشه رانندگی نکردم.
جینم کمربندشو گرفت و گفت : من هنوز جوونم !
خندیدم و گفتم : نگران نباش اوپا من از تو هم جوونترم!
کنجکاو کمربندشو ول کرد و گفت : اه راست میگی من و تو چقدر اختلاف سنی داریم؟
توی آینه پشتم رو چک کردم و با استارت اول ماشین رو روشن کردم و گفتم اگر شما 1992 هستین و من 2001 میشه اختلاف 9 سال!
کامل راه افتادم و از با سرعت آرومی از پارکینگ بیرون اومدم و برای دوربین نصب شده روبروی خودم توی ماشین سلام نظامی دادم.

Dream Where stories live. Discover now