داشتم توی خیابان ها قدم میزدم تا به خونه برسم
کارم رو از دست داده بودم و امشب هم جایی رو نداشتم برم که برم چون حتما اون صاحب خونه عوضیم وسایل نه چندان مهمم رو از خونه ریخته بیرون چون کرایه خونه رو ندادمنمیدونم امشب کجا برم همین طوری داشتم قدم میزدم که یکی اومد جلوی من ایستاد
تعجب کردم و بهش نگاه کردم که کلاهش رو از سرش درآورد
چشمای کشیده و جذابش، لبای قلوه ایش، موهای قرمزش و چشماش که مثل موهاش قرمز بود+ جعون جونگکوک
تعجب کردم اسمم رو از کجا میدونست، مثل اینکه میدونست تعجب کردم
+ میدونم تعجب کردی ولی تو باید بامن بیای
- چرا باید این کار رو بکنم
+ آگه میخوای امشب و شب های دیگه تو خیابون نمونی باید با من بیای، من بهت پول، قدرت و خودم رو تقدیم میکنم ولی باید با من بیای و هرکاری گفتم رو انجام بدی
- ببخشید ولی باید بری یه فاکر دیگه رو پیدا کنی
از کنارش رد شدم که یه حس درد روی زانوهام حس کردم از درد زیادش کم مونده بود رو زمین بیوفتم که آون پسر با یه سرعت خیلی زیاد اومد و من رو گرفت
+ گفتم که تو باید با من بیای
- ولم کن لعنتی من نمیخوام با تو جایی بیام
+ تو اولش اینو میگی ولی مطمئنم رفتارت عوض میشه و عاشقم میشی
از شدت درد زیادش نتونستم راه برم اون درد رفته رفته به سرم رسید و بعدش تنها چیزی که دیدم سیاهی بود
چشمام رو باز کردم و به اتاق ناشناخته ای که بودم خیره شدم دستم رو تکون دادم ولی به دو طرف تخت بسته بود یه کم که بیشتر دقت کردم دیدم لختم و هیچ چیزی تنم نیست
- ای عوضی، این چه کاریه که با من کردی، چرا لخت کردی؟؟ اصلا کسی اینجا هست؟؟
یهویی همون پسر از پشت پرده های اتاق اومد بیرون لخت بود و فقط یه پیرهن توری باز پوشیده بود که فقط بازوهاش تا رون هاش رو میپوشوند
جلوش باز بود ولی چه فایده چون توری بود همه جای بدنش معلوم بودبدنش سفید سفید بود و موهاش و لباش به سرخی گل رز بود تحریک شده بودم فقط با نگاه کردن بهش
آهسته آهسته اومد طرف من که بدنم رو جمع کردم
که خندید نزدیک تر شد و روی تخت اومدو روی شکمم نشست، نفسم بند اومد از برخورد عضوش روی سیکس پک هام
دستش رو روی سینم گذاشت و روم خم شد+ همیشه دلم یه ددی هات مثل تو میخاست ولی حیف تو باید مثل من باشی
دندون های نیشش رو بیرون داد و چشماش قرمز تر شد که ترسیدم نکنه که آون یه خون آشامه؟؟
ولی چطور ممکنه خون آشام ها که وجود ندارن
YOU ARE READING
وانشات های کوکمین
Fanfictionوانشات با هر ژانری که ازم بخواید می نویسم + دوست دارم همینطور که اسلحه تو دستش بود گفت: منم دوست دارم + آگه واقعا منو دوست داری، بکشش کاپل: کوکمین سلام دوستان این یه وانشاته از کوکمین #kookmin: #1 one-shot: #1