handsome dady

1.1K 125 24
                                    


سلام ، من جونگکوکم ..
صاحب معروفترین و محبوب ترین برند لباس توی کره ..
دوساله رئیس اونجام درست بعد مرگ پدرم من
رئیس کمپانی شدم ..
همه چیز تا اینجا عادیه ولی زمانی داستانم عجیب میشه که من با پسرم وارد رابطه شدم !

خب میدونم تعجب کردید ولی باید بگم هیچ کس
تا حالا به ما شک نکرده ..
حتی خبر ندارن که من یه پسر دارم ..
پسر من کاملا مخفیانه و دور از دید مردم بزرگ شد ..
خب بازم قراره قضیه رو عجیبتر کنم اونم اینکه
من و پسرم فاصله سنی خیلی کمی داریم ..
و این یکی از دلایلی که مردم اگر بدونن هم باور نمیکنن
من پسر دارم ..
شاید باید توی کتاب گینس اسم منو به عنوان جوون ترین پدر دنیا بنویسن

خب اینجا سوال پیش میاد که مگه من چند سالمه ..
باید بگم من ۲۸ سالمه و پسرم ۲۱ ساله

بله تعجب کنید ..
من و پسرم فقط ۷ سال فاصله سنی داریم ..
قضاوت نکنید و بزارید اول داستان زندگیم رو تعریف کنم
___

همچی از اون روزی شروع شد که پدرم من و پیش دوست دخترش برد تا از من محافظت کنه
.
.
.
.

_ خب عزیزم من دیگه باید برم.. کوکی پسرم
جولیا رو عصبانی نمیکنی تا من برگردم فهمیدی؟

سرمو تکون دادم و روی مبل لم دادم ..
مشغول بازی با آیپدم بودم که صدای در و شنیدم ..
این یعنی پدرم رفته و جولیا با لوندی اومد روی مبل جلوی من نشست

_ تو پسر خیلی کیوتی هستی ..
ببینم اسمت چیه؟

بهش نگاهی انداختم: جونگکوک

_ اسمت هم مثل خودت قشنگه .. حدس
میزنم خجالتی باشی از کم حرفیت مشخصه

اخمی کردم: من خجالتی و کم حرف نیستم فقط
با هرکسی صمیمی نمیشم

جولیا یه ابروشو بالا انداخت : پررو هم که هستی
.. حرفمو پس میگیرم

دیگه بینمون حرفی رد و بدل نشد تا اینکه صدای
زنگ موبایل جولیا بلند شد ..
جولیا موبایل رو جواب داد و همزمان بلند شد رفت طبقه بالا

_ وای سانا چقدر به موقع زنگ زدی حوصلم سر رفته بود .. صبر کن برم بالا باهات حرف دارم

وقتی رفت بالا منم دوباره تمرکزمو گذاشتم رو
بازیم ..
نمیدونم چرا بابایی من و پیش این خانوم گذاشته ..
چرا داره انقدر باهاش صمیمی باهاش رفتار میکنه ..
من دلم واسه مامان تنگ شده میخوام اون برگرده

دقایقی سعادتی کوبیدن در از طبقه بالا من و
از جام پروند..
جولیا با چشمای گریون اومد پایین ..
به محض اینکه منو دید اشکاش رو پاک کرد و
لبخند ترسناکی زد

_ کوکی.. میخوای با خاله بازی کنی؟

.
.
.
.

گریه میکردم ..
جولیا بدون توجه به من با دستش پایین تنمو تو دستش بالا پایین میکرد و اخم به چهره داشت

وانشات های کوکمینWhere stories live. Discover now