my bodyguard

1.1K 119 34
                                    


- من این کارو قبول نمیکنم

جونگکوک با قاطعیت گفت... نمیخاست از یه  استریمر مراقبت کنه ولی انگار رییس پلیس اسرار داشت که فقط جونگکوک باید این کار رو بکنه

_ جونگکوک تو بهترین مامور مایی من میدونم که آقای پارک پیش تو جاش اَمنه

- ولی قربان...

_ این یه دستوره مامور جعون

جونگکوک هم که دید نمیتونه رییس پلیس رو متقاعد کنه چشمی گفت و از اتاق رییس پلیس خارج شد
.
.
.

= خاک تو سرت جونگکوک من بودم با کله قبول میکردم بعد تو ناز میکنی

جونگکوک چشمش رو تو حدقه چرخوند و از کنار تهیونگ بلند شد

- خفه شو تهیونگ من آومدم باهات حرف بزنم و اروم شم ولی تو داری بدترش میکنی

= خب احمقی دیگه.. من آرزو دارم جیمینو از نزدیک ببینم بعد به تو پیشنهاد دادن که بری تو خونش و ازش مراقبت کنی.. خدایا چرا از این شانسا به من نمیدی

- من کارای مهم تری دارم حوصله این بچه بازیارو ندارم.. چرا نباید من توی ماموریت شرکت نکنم و مراقب یه جوجه طلایی باشم

تهیونگ تک خنده ای زد و از روی مبل بلند شد

= جوجه رو خوب اومدی.. ببینم تو اصلا دیدیش

- نه فقط شنیدم که خیلی خوشگله و خیلی معروفه

تهیونگ موبایلش و روشن کرد و عکس جیمین رو نشونش داد...تا جونگکوک عکس رو دید واسه چند لحظه محو چهره زیبای جیمین شد

= دیدی تو هم نمیتونی ازش چشم برداری

جونگکوک از دید زدن عکس جیمین دست برداشت و به یه جای دیگه نگاه کرد

- چرند نگو فقط خوشگله همین دلیل نمیشه ازش خوشم بیاد

= حرف مفت نزن خودم دیدم چطوری داشتی با دقت به اعضای صورتش نگاه میکردی و بهش خیره بودی.. فقط وقتی رفتی خونش سعی کن از آون باسن خوشگلش عکس بگیری.. من که نمیتونم بیام حداقل برام ازش عکس بگیر

- خفه شو تهیونگ

= باید ببینی توی لایوش چطوری شده بود...
انقد دیکش کوچولو عه که وقتی شلوارک پوشید شک کردم که پسره... عجب شانسی داری جونگکوک

- خفه شووووو
.
.
.

جونگکوک تمام در و پنجره ها رو بست...
کتش رو درآورد و روی کاناپه صورتی رنگ خونه جیمین نشست...ماموریتش از همین الان شروع شده بود...محافظت از جیمین

قضیه اینکه جیمین خیلی معروفه...
یه پسر خیلی خیلی خوشگل که یه عالمه توی دنیای مجازی فن بوی و فن گرل داره...
و این براش دردسر شد چون یکی از فن بوی هاش قسط دزدیدنش رو کرده

وانشات های کوکمینWhere stories live. Discover now