وانشات های کوکمین

super model

Jungkook :

تو آشپزخونه به همراه همسرم داشتیم میوه پوست میکندیم..
پسر ۵ ساله و دختر ۱۲ ساله ام داشتن فیلم میدیدن..
من و زویی باهم کنار میومدیم و همدیگرو دوست داشتیم حتی با اینکه ازدواجمون از رو عشق نبود و
فقط به خاطر یه رابطه یه شبه و بی احتیاطیمون حامله شد و مجبور به ازدواج بودیم ولی باهم
خیلی تفاهم داشتیم و این باعث شد
که نخوایم از هم طلاق بگیریم ..
زمانی که کالج میرفتیم این اتفاق افتاد و
خب برامون سخت بود ..
ولی تصمیمی گرفتیم که دخترمونو از بین نبریم و بزاریم به دنیا بیاد ..
من و زویی عاشق بچه بودیم و دخترمون خیلی
به زندگی مشترکمون کمک کرد ..
اینکه کم کم همدیگرو دوست داشته باشیم

_ اخخخخ

سرمو برگردوندم و دیدم زویی ناخن شست دست چپش رو تو دستش فشار میده

× دوباره حواست کجا بود که ناخنتو بریدی ؟

_ اههه از قسط که نکردم به جای این حرفا برو برام چسب زخم بیار

از تو کمد توی جعبه کمک های اولیه یه چسب زخم آوردم و دستشو بستیم ..
بعد اونو بین خودم و اُپن گیر انداختم

× خب؟

_ چی خب؟

× اعتراف کن به خاطر جلب توجه اینکارو کردی

زویی خندید: حالا فرض کنیم به خاطر همین بوده ،
توجه تو جلب کردم آقای حواس پرت

× اوه چه همسر فداکاری دارم من ..
دردشو به جون خریدی تا ازم دل و قلوه بگیری

زویی اخم ساختگی ای کرد و لبشو داد جلو :
اوه دستمو خوندی جونگکوک من فکرشو نمیکردم بفهمی ولی جدا درد داشت

× عه درد داشت پس انگشتتو بیار بالا بوسش کنم خوب شه

انگشتشو جلو دهنم گرفت ..
اول بوسش کردم بعد گاز گرفتم
زویی خندید و ناخنشو پس گرفت

_ بسه الان بچه ها میبینن

× خب ببینن تجربه میشه براشون هرچی نباشه قراره
در آینده ازدواج کنن و با این مسائل آشنایی داشته باشن

_ تو نمیخواد به فکر این باشی خودشون در آینده میفهمن

از زیر دستم در رفت و با بشقاب پر میوه رفت کنار بچه ها رو کاناپه نشست ..
بعد از شستن دستام منم پیششون رفتم و رو کاناپه
کنار دخترم نشستم

÷ اههههه من واقعا نگرانشم امیدوارم زودتر پیداش کنن

× کی دختر منو اینطوری اشفته کرده؟

دخترم که اسمش لارا بود شروع کرد حرف زدن:
پارک جیمین که یه مدل خیلی معروفه رو چند روز پیش دزدیدن.. من واقعا فن دو اتیششم و امیدوارم زودتر پیدا بشه

× کی هست ؟ بده ببینم عکسشو

تو موبایلش عکس پارک جیمینو بهم نشون داد