.
.
.پسر مو بلوند بدون توجه به چشم های هیز پسرای کالج منتظر دوست پسر هات خودش بود ..
توی کالج اون خوشگل ترین و خوش اندامترین امگای کالج بود ..
همه پسرا روش چشم داشتن و این یه جور نگرانی واسه بقیه امگاها چه پسر و چه دختر ایجاد کرده بود
چون هرجا که پارک جیمین بود همه فقط به اون خیره میشدن حتی دوست پسرای خود اونا! ..
و این قضیه باعث شده بود که به جیمین حسودی کننجیمین همیشه بدون اینکه به الفا های حشری کالج
ملاحضه کنه ، مدام تیشرت های چسب و شورتک های چسبتر از اون میپوشید ..
لبای مثل گیلاس سرخش و پوست سفید رون و پاهای خوشتراشش، اون موهای طلایی حالت دارش،
گردن برفیش هوش از سر الفا ها میپروند ولی
کسی جرات نداشت به جیمین نزدیک بشه
و عامل اصلیش دوست پسرش ، جئون جونگکوک،
پسر گنگ و شر کالج بود ..
یه الفای خوشتیپ و هیکلی و به شدت حساس روی جیمینزنگ به صدا در اومده بود و وقت استراحت دانش آموز ها تموم شده بود ..
همه چه پسر چه دختر داشتن میومدن سر کلاسشون
و جیمین فقط چشم به راه اون دراز خوش هیکل بودالفا ها با چشمک و لبخند های مرموز از کنار جیمین رد میشدن و بهش نگاه میکردن و البته که این
رفتار ها همش دور از چشم جونگکوک بود ..
اگر جونگکوک فقط حس میکرد یکی مستقیما به جیمین نخ میده چشمشو از کاسه در میاورد و
میذاشت تو دهنش..
جیمین هم از این موقعیت لذت خالص رو میبردتقریبا تموم بچه های کلاس اومده بودن و بیشتریشون باهم پچ پچ میکردن ..
جیمین چشماش رو چرخوند و دست به سینه به میز پشت سرش تکیه داد ..
اون ته کلاس بود و همه مجبور بودن واسه دیدنش
سرشون رو کج کنن و بهش خیره شنبلاخره دوست پسرش با تیپ اسپرت و سکسیش که کاملا بدن عضله ایش رو به نمایش گذاشته بود وارد کلاس شد ..
با دیدن جیمین لبخند بزرگی زد و کوله مشکی بزرگشو که روی شونه چپش بود رو روی نزدیک ترین صندلی انداخت و مستقیم رفت پیش دوست پسرشجیمین لبخند نزد و همونطور دست به سینه منتظرش موند..
جونگکوک بهش رسید و بدون توجه به نگاه های بقیه
دستشو دو طرف جیمین به میز چسبوند و
امگا رو دقیقا بین خودش و میز گیر انداخت ..
یه بوسه ی سریع به لبای گیلاسیش زدآروم صحبت کرد: امگای ملوس من چطوره؟ دوباره که
اخم کردی هانی چیزی شده؟جیمین نگاه کنی بهش انداخت : چون جنابعالی دیر کردی و من حسابی زیر نگاه های بقیه بودم
جونگکوک اخمی کرد: حالا دقیقا کیا بودن بیبی ؟ ..
بگو قول میدم گردنشونو بشکونم تا دیگه سمتت نچرخنجیمین با اخم کیوتی به سینه دوست پسرش زد: لازم نیست گردن کسی رو بشکنی فقط از این به بعد
منو منتظر نزار عزیزم وگرنه تا یک ماه از اومدن به
خونت خودداری میکنم
![](https://img.wattpad.com/cover/280472820-288-k298782.jpg)
YOU ARE READING
وانشات های کوکمین
Fanfictionوانشات با هر ژانری که ازم بخواید می نویسم + دوست دارم همینطور که اسلحه تو دستش بود گفت: منم دوست دارم + آگه واقعا منو دوست داری، بکشش کاپل: کوکمین سلام دوستان این یه وانشاته از کوکمین #kookmin: #1 one-shot: #1