خوشحال از مطب دوستش برگشت
سریع وارد خونه شدهمسرش سرکار بود و عصر برمیگشت خونه
توی راه خونه یه جفت کفش بچه خیلی ناز دید و خریدشسریع خونه رو مرتب کرد توی تراس خونه
میز و صندلی چید و دور و بر میز رو پر از گلبرگ های گل رز قرمز کرد
غذای مورد علاقه جونگکوک رو پخت
و رفت لباسش رو عوض کرد و برای همسرش یکم آرایش کرد
.
.
.با خستگی وارد خونه شدم
جیمین رو دیدم که از زیباتر از همیشه شده بود
آومد پیشم و لبم رو بوسید+ سلام جونگکوکی
- خوشگل شدی؟ نقشه ای داری
+ خوقت میفهمی فعلا برو حمون کن
- باشه
رفتم توی اتاق مشترکمون و وارد حموم شدم
بعد حموم لباسم رو عوض کردم و وارد تراس شدم که دیدم جیمین خیلی فضا رو رمانتیک کرده و غذای مورد علاقم رو پختهبا عشق یه بوسه به لبش زدم و نشستیم و شروع کردیم به خوردن غذا
- مرسی عزیزم خیلی خوشمزه بود
+ نوش جونت راستی میخاستم یه چیزی بهت بگم
- چی
+ یه لحظه صبر کن
جیمین رفت و با یه جعبه کادو پیچ برگشت
- این برای چیه؟
+ بازش کن امیدوارم خوشت بیاد
کاغذ کادو رو پاره کردم و جعبه رو باز کردم
یه جفت کفش بچه و یه پاکت کوچک داخلش بود
پاکت رو گرفتم و از توش یه عکس بیرون آوردم
وایسا ببینم این یه عکس معاینه تلویزیونی از جنینه
نکنه جیمین من...بهش نگاه کردم با تعجب- جیمین این...بچه
+ من باردارم جونگکوک
انقد خوشحال شدم که جیمین رو بلند کردم و چرخوندمش
صدای خنده هامون بلند شده بود
جیمین و پایین گذاشتم و سریع لباش رو بوسیدم
زانو زدم و پیرهن جیمین رو بالا زدم
دستمو گذاشتم روی شکم یکم برامدش و بوسیدم
پس بگو چرا جیمینم هی حوس غذا های مختلف میکرد و یکم چاق شده بودبلند شدم و اشکام رو پاک کردم
- جیمین بهترین خبریه که شنیدم این فسقلی من چند ماهشه
+ دو ماهه
- خوشحالم که دوماه پیش کاندوم تموم کردم و آون شب رو بدون آون خوابیدیم من مدیونشم
با خوشحالی تمام صورت جیمین رو بوسیدم
.
.
.
.
( 5 ماه بعد )روی تخت نشسته بودم و شکمم رو ناز میکردم و همزمان با تهیونگ دوستم که دکتر بود حرف میزدم
![](https://img.wattpad.com/cover/280472820-288-k298782.jpg)
YOU ARE READING
وانشات های کوکمین
Fanfictionوانشات با هر ژانری که ازم بخواید می نویسم + دوست دارم همینطور که اسلحه تو دستش بود گفت: منم دوست دارم + آگه واقعا منو دوست داری، بکشش کاپل: کوکمین سلام دوستان این یه وانشاته از کوکمین #kookmin: #1 one-shot: #1