دستام و پاهام با کروات های خودم به دو طرف تخت بسته شده بود ..
اون بیبی شیطون و ترسیده هم لخت مادرزاد جلوی در ایستاده بود ..
خیلی دلم میخواست برم بابت این کارش تنبیهش کنم ولی حیف دستام بستس..
اون بیبی لوس عمرا با این وضعیتم منو آزاد کنه پس نباید باهاش بد برخورد میکردم .. با لحن ملایم گفتم
× بیبی قول میدم تنبیهت نکنم بیا دستامو باز کن باشه؟
جیمین با لج بازی سرش رو به دو طرف تکون داد
+ نه تو ددی بدی هستی وقتی دستاتو باز کردم منو میزنی دفعه پیشم همین جوری گفتی ولی بعدش تنبیهم کردی
× نه عزیزم من کاریت ندارم حالا هم بیا دستامو باز کن
جیمین بازم سرش رو با دو طرف تکون داد ..
نمیدونستم حرفمو باور نمیکنه
کلافه دستامو محکم کشیدم و تکون دادم
× جیمین من زیاد صبور نیستم بیا دستامو باز کن
جیمین چشماش رو ریز کرد
+ ددی قول میده بیبی رو تنبیه نکنه؟
× اره عزیزم ددی قول میده حالام بیا دستامو باز کن
جیمین چند بار پرید رو هوا و انگشت اشاره شو سمت من گرفت
+ ددی دروغ میگه، ددی دروغ میگه
× جیمین اگر خودم دستامو باز کردم خیلی بد میشه اون موقع دو برابر تنبیهت میکنم
جیمین بدون در نظر گرفتن تهدید من گفت
+ دیدی گفتم دروغ گفتی الان خودت اعتراف کردی که میخواستی تنبیهم کنی
× جیمین اگر خیلی از تنبیه های من میترسی نباید به خاطر لج من خودتو به یه پسر دیگه میچسبوندیجیمین با دو رفت سمت مبل و روش نشست و خاست تلوزیون روشن کنه ..
انگار من اصلا اینجا نیستم ..
× بیبی بد دستای ددی رو باز کن وگرنه برات شکلات نمیخرم
جیمین بی خیالانه مشغول عوض کردن کانال های تلویزیون بود ..
کلافه سرمو کوبیدم به بالشت زیر سرم ولی با صدایی که شنیدم تعجب کردم..
سرمو با بهت بالا آوردم و دیدم جیمین یه فیلم مثبت هیجده نگاه میکنه× جیمین یه شبکه دیگه رو بزن
جیمین اصلا گوشش بده کار نبود تازه صدای تلوزیون رو هم بلند تر کرد .. عصبانی شدم
× جیمین بهت گفتم بزن یه شبکه دیگه
جیمین با چشم های درشتش بهم نگاه کرد
+ ولی ما که از این کارا کردیم ددی چرا خجالت میکشی ؟
سرمو به بالشت کوبیدم ..
اون درد منو نمیفهمه .. نمیدونه من با دیدن یه فیلم سکس در حالیکه خودش لخته و روبرومه سیخ میکنم
× جیمینا بیبی خوشگلم بیا دستامو باز کن عزیزکم
جیمین بازم سرش رو به دو طرف تکون داد ..
با اون صدا هایی که میشنیدم تحریک شده بودم ..
مثل اینکه جیمینم تحریک شده
× عزیزم نگا خودتو جیمین کوچولو و جونگکوک کوچولو رو بیدار کردی .. بیا دستامو باز کن تا باهم مشکلو حل کنیم باشه بیبی؟
+ نه اگر دستای ددی رو باز کنم مثل اون دفعه نانازی رو خونی میکنی
جیمین همیشه به سوراخش میگفت نانازی ..
خشمگین داد زدم
× جیمین دستام درد گرفت بیا بازی کن
انگار اصلا صدامو نویشنوه ..
وقتی دیدم با دیکش ور میره عصبانیتم بیشتر شد ..
× جیمین تو حق نداری به خودت دست بزنی
+ ولی جیمینی کوچولو بیدار شده و دردم میاره ، نانازی هم درد میکنه 🥺
YOU ARE READING
وانشات های کوکمین
Fanfictionوانشات با هر ژانری که ازم بخواید می نویسم + دوست دارم همینطور که اسلحه تو دستش بود گفت: منم دوست دارم + آگه واقعا منو دوست داری، بکشش کاپل: کوکمین سلام دوستان این یه وانشاته از کوکمین #kookmin: #1 one-shot: #1