Jungkook:من جونگکوکم یه مدل معروف و 25 سالمه
شاید با خودتون فکر کنید یه آدم مغرور و از خود راضی باشم و به غیر از خودم به کسی اهمیت ندم
ولی سخت در اشتباهید،من وقتی وارد دنیای مدلینگ شدم تمام تلاشم رو میکردم که توش بهترین باشم بدون اینکه به کسی بدی کرده باشم وقتی 24 سالم شد به خاطر پدر و مادرم با جیمین ازدواج کردم
پارک جیمین مثل خودم یه مدل معروف بود
یه بار به خاطر کارم با جیمین اومدیم خونه من و اونجا بود که مادر و پدرم جیمین رو دیدن و فکر کردن ما هم دیگرو دوست داریمنتونستم باهاشون مخالفت کنم خیلی با ذوق و خوشحالی از آینده من و جیمین حرف میزدن پس قبول کردم و باهاش ازدواج کردم
از اون موقع تا الان که 25 سالمه من و آون باهم زندگی میکنیم شاید باورتون نشه ولی تا حالا باهاش رابطه برقرار نکردم خودش هم هیچ وقت نخاست
جیمین خیلی مهربون بود و بخاطر من دیگه خیلی با دوستاش بیرون نمیرفت من روش حساس بودم
اخه همسرم بودبازم با اینکه با دوست هاش بیرون نمیرفت
من و جیمین فقط شب ها و روز های تعطیلی باهم بودیم به خاطر کار زیاد پیش هم نبودیم
وقتای بیکاری باهم فیلم میدیدیم یا میرفتیم بیرونالان دقیقا بعد از دو ماه کار بی وقفه مرخصی گرفتیم خیلی میخاستم با جیمین مسافرت برم برای همین تا کارم تموم شد و گرفتن مرخصی رفتم سمت خونه مادر جیمین
وقتی من نبودم و کار داشتم جیمین رو توی خونه تنها نمیذاشتم و میبردمش خونه مادر و پدرش...
تا به خونشون رسیدم زنگ در رو زدم که برادرش در رو باز کرد£ سلام آقای بی عاطفه
برادرش بعد از اینکه خبر دار شد من و جیمین تا حالا هیچ سکسی باهم نداشتیم این لقب رو برای من گذاشت
- سلام جيهون
از جلوی در کنار رفت و گذاشت بیام داخل
جیمین حاضر و آماده روی مبل نشسته بود و با دیدن من بلند شد و اومد طرف من+ سلام
- سلام
+ دیر کردی، نکنه دوباره دل درد یا معده درد شده باشی یا چمیدونم سر درد شده باشی
- من خوبم جیمینی
+ باشه پس بریم خونه
_ پسرم مطمئنی نمیخوای بمونی جونگکوک هم خستست بمونین دیگه
+ قربونت برم مامان من که دو روز خونه شما بودم
بازم میام حالا وقت هست_ پس یه لحظه بیا کارت دارم بعد برو
جیمین با مادرش رفت طبقه بالا و من و جيهون رو تنها گذاشت
£ جونگکوکا
به جيهون نگاه کردم که به من با یه بی حسی خاصی خیره شده بود
- چیه؟؟
£ چطور تا حالا تحریک نشدی با اون باسن تو پر داداشم هرکی بود تا حالا کارش رو تموم کرده بود
- واقعا که تو فقط به فکر سکسی
£ ببین این دیگه ربطی به هوس و سکس و اینا نداره اخه هرکی سنگ هم باشه حد اقل سالی سه یا چهار بار با همسرش سکس میکرد ولی تو عجیبی
یه دفعه حرفش رو قطع کرد و چشماش رو ریز کرد
£ نکنه با یکی دیگه به غیر از جیمین هستی
- وقتی میگم احمقی میگی نه، من تا حالا دستم هم به کسی نخورده بعد به فکر سکس باشم
£ تو هم خیلی عجیبی و ازت آبی گرم نمیشه خودم باید یه کاری بکنم
از روی مبل بلند شد و به طرف من اومد
- چیه؟؟؟ برو سر جات
£ جونگکوک خوب گوش کن به حرفم میخوام یه سوال ازت بپرسم تو واقعا برادر من رو دوست داری؟؟؟
- این چه حرفیه معلومه که دوسش دارم
£ اها همین رو میخاستم بشنوم، ببین داداش من یه فرشتست و از لحاظی هم خیلی شکننده
تو واقعا دوسش داری ولی یه مشکلی هست تو اون رو به عنوان یه دوست و همراه دوسش داری
به حرفم گوش کن یه بار باهاش سکس کن مطمئن باش این رابطه شما رو خیلی پایدار میکنه- جيهون باز چی خوردی نمیتونی هضمش کنی و این چرت و پرت ها رو میگی
£ باشه تو فقط یه بار باهاش سکس کن آگه خوشت نیومد دیگه تو رابطتون دخالت نمیکنم
سرم رو به دو طرف تکون دادم بعد از دقایقی جیمین با مادرش پایین اومد خداحافظی کردیم و با جیمین رفتیم به سمت ماشین من، نشستیم داخل ماشین و با روشن کردن ماشین حرکت کردیم
تو راه به حرفای جيهون فکر میکردم یه جورایی راست میگفت من جیمین رو به عنوان یه همخونه یا همراه دوست داشتم نه به عنوان همسر
یه جورایی دوست دارم باهاش سکس کنم ولی روم نمیشد ازش بخوام میترسیدم ردم کنه و ازم متنفر بشه و دیگه همین مهربونیش رو هم ازم دریغ کنهحالا این حس چیه؟؟ من که نمیفهمم ولی امیدوارم که هرچه زود تر بتونم بفهمم
- جیمین
نگاهش رو از شیشه ماشین به من داد
- تو که مرخصی گرفتی منم همین طور چطوره باهم بریم یه مسافرت؟ تا حالا باهم نرفتیم
+ خوبه ولی این مسافرت حساب میشه یا ماه عسل چون ماه عسلم نرفتیم
- شاید بشه بهش گفت ماه عسل حالا با من میای
+ اره خستگی هردومون رفع میشه
KAMU SEDANG MEMBACA
وانشات های کوکمین
Fiksi Penggemarوانشات با هر ژانری که ازم بخواید می نویسم + دوست دارم همینطور که اسلحه تو دستش بود گفت: منم دوست دارم + آگه واقعا منو دوست داری، بکشش کاپل: کوکمین سلام دوستان این یه وانشاته از کوکمین #kookmin: #1 one-shot: #1