وانشات های کوکمین

efrodite

من یک پسر شاد و لج بازم

اسمم جیمینه

با اینکه وضعیت مالیم خوب نیست و از یتیم خونه فرار کردم ولی خوشحالم

با اینکه هر روز خسته میشم و مجبورم با خستگی به مشتریای کافه لبخند بزنم ولی بازم خوشحالم و سرزنده

من پارک جیمین یه پسر مو مشکی و پوست گندمی ام و با چشم های قهوه ای 20 سالمه

زندگی رو دوست دارم و برای رسیدن به تمام هدف های زندگیم تلاش می کنم

بازم مثل هر روز از خواب بیدار میشم و با شستن دست و صورتم، مسواک میزنم و بعد از تعویض لباس از خونه به سمت کافه ای که کار میکنم میرم

به محض رسیدن به کافه به صاحب کارم و همکار هام با مهربونی سلام میکنم و میرم لباس کارم رو میپوشم و شروع میکنم به کار کردن
.
.
.
£ شما مطمئنی که میخوای توی بدن آون پسر زنده بشی

آفرودیته بعد از شنیدن حرف دستیارش دست از نگاه کردن جیمین برداشت و به دستیارش نگاه کرد

§ آون پسر خیلی مهربونیه و سختی های زیادی توی زندگیش کشیده میخوام معجزه زندگیش بشم
و بهش زندگی ای که لایقشه رو بهش هدیه بدم

دوباره به جیمین نگاه کردم که دیدم یه پسر بچه با لجبازی چاقو رو از دست مادرش گرفت
جیمین میخاست که با حرف زدن آون پسر بچه رو اروم کنه ولی آون پسر چاقو رو پس زد و اشتباهی
به صورت جیمین خورد

با نگرانی به جیمین نزدیک شدم با اینکه میدونستم هیچ کس من رو نمیبینه

همه همکاراش و مشتری ها نزدیکش شدن
به صورتش نگاه کردم که یه زخم عمیق رو دیدم
دلم براش سوخت
اگر من جای آون بودم حتما عصبانی میشدم
با این زخم عمیقی که روی صورتش بود اگر هم خوب میشد دیگه صورتش عین قبل نمیشد
و این میشد بزرگترین عیبش

همکاراش جای زخم رو پانسمان کردن
انتظار روی عصبانیش بودم ولی با کمال تعجب آون لبخند زد ولی بخاطر درد زخمش به سختی لبخندش رو نگه داشت و روی زانوش نشست و دست پسر بچه رو گرفت

_ منو ببخشید...از قصد نکردم...من متاسفم

آون بچه با بغض گفت و آماده گریه کردن بود

+ میدونم از قصد این کار رو نکردی..اشکالی نداره

پسر بچه صورتش رو بالا آورد، حاله اشک توی چشماش رو میدیدم

_ یعنی شما منو میبخشید؟؟

+ به یه شرط میبخشم

_ هرچی باشه انجام میدم

+ به حرف مادرت گوش بدی و باهاش لج بازی نکنی
انسان وقتی قدر نزدیکانش رو میفهمه که وقتی از دستش بده، قول بده با مامانت خوب رفتار کنی باشه؟؟