5.کد مورس

2.1K 479 45
                                    

نزدیک به سه ساعت در راه بودند, منطقه خطرناکی بود و تقریبا دو ساعت تا استالینگراد فاصله داشت.

به دلیل برف های شدید مسیر بسته شده بود و بعد از مدتی مجبور شدند با پایه پیاده از تپه بالا بروند.
پسرک المانی با بیخیالی پشت سر شخص جلویی اش قدم برمیداشت و با هر تغییر مسیر او جهت را عوض میکرد. مارسل پوزخندی زد و نگاه سینگین و برنده او را خریدار شد.

بالاخره به تپه رسیدند و رادیو با وجود ان باد سهمگین رویه تپه گذاشته شد, تهیونگ از ان تپه برف پوشیده پایین را مینگرید, یک هفته پیش در انجا به سر میبرد و حال به دست دشمن افتاده و دوباره در همان جا بود.

مقدار زیادی اطلاعات را به فرمانده دشمن داده بود حال نمیدانست بیشتر دشمن کدام کشور است. کشور خودش یا روسیه.

هرچه بود مرگ را به بازگشت به المان ترجیح میداد, خانه و عمارت و خانواده را ترک نکرده بود که بخواهد برگردد.

صدایه اهنگی از رادیو پخش شد و نیشخند شرورانه مهره مار شدت گرفت, چهره اش طوری بود که فرمانده به شک می افتاد چرا انقدر وفاداری اش کم سو است.

_خیلی خوب فرمانده, چیزی از کد مورس شنیدی؟
پسری که با زهر چشم به داخل ماشین فرمانده رفته بود و حال با یخی که بیشتر اب شده بود بیرون امده, مارسل متوجه رابطه ای که دیگر متشنج نبود شد...نه تنها مارسل بقیه هم متعجب از نترسی و راحتی این اسیر بودند اخر چه کسی میدانست او نا امید ترین است؟

فرمانده با سر تایید کرد ولی سرباز ها با گیجی به هم نگریستند, مقداری زبان نمیفهمیدند و مقداری دیگر از روی تنفر دلشان نمیخواست چیزی بفهمند.
دقیقا همان موسیقی دوباره تکرار شد.

_اوه فرمانده سربازاتون کد مورس رو نمیشناسند ...خب مهم نیست فکر کنید کلاس درسه, کد مورس سه حالت داره اقایون, دیداری, نوشتاری و شنیداری و حدس بزنید ما الان کدوم رو میخوایم...

لحنش رنگ و بوی تحقیر میداد, سربازانی که کد مورس را نشناسند به چه دردی میخورند اخر؟

اخم فرمانده باعث شد تحقیر را کنار بگذارد و درست توضیح دهد
_بهش میگن فرکیوکو, به زبون ساده چپوندن کد مورس تویه موسیقیِ

نزدیک به رادیو شد, سربازان کمی اسلحه هایشان را محکم تر گرفتند گویی انها کسانی بودند که دستشان بسته است. سرباز با چشمانش اجازه فرمانده اش را طلب کرد و ثانیه ای بعد اسیر اجازه داشت سیگنال را چک کند.
واضح ترین کانال را پیدا کرد و درست طبق انتظارش همچنان در حال پخش اهنگ بود.

_دولت برایه کم کردن شَک از قوی ترین سیگنال استفاده میکنه, درواقع تمام اطلاعات جلویه چشمتونه ولی نمیتونید بگیریدش, بیا اینجا فرمانده

فرمانده بعد از چند ثانیه قدم به جلو گذاشت و کنار اسیر دست بسته ایستاد
_کاغذ و مداد همراهتونه؟
یکی از سرباز ها برگه ای زرد, قهوای مانندی اورد , به سختی شبیه به یک کاعذ بود سپس با یک مداد پنج سانتی به دست فرمانده سپرد.

The Nightmareᵏᵒᵒᵏᵛ (Full)Where stories live. Discover now