37.دیدار با رابین هود

1.6K 355 71
                                    

تغییر اب و هوا به مرور گرم تر شدن حس و حال مرز های ژاپن را به مسافرین القاء میکرد و ساعتی تا رسیدن نمانده بود, سرنشین های ماشین با غر های تهیونگ دوباره به تعداد سابق برگشتند و دو جیپ با فاصله ای کم از هم حرکت کردند.

با اینحال در جیپ جلویی, بین دو نفر سکوتی برپا بود که از بحث چند دقیقه پیش سرچشمه میگرفت, بحثی با اشاره به خانواده و از نظر فرمانده به معنای رفتن.

از انجایی که پدربزرگ مادری طلایی در ژاپن اقامت داشت مسیر فرار برای خانواده تهیونگ هموار بود و این شده بود که تهیونگ خواستار اطمینان ازین موضوع و اغاز یک گفت و گوی مفصل راجبش بود.

فرمانده هم با اینده نگری میدانست اگر یک درصد ان ها ان طرف مرز ها باشنند تهیونگ خاک روسیه را برای دیدنشان ترک خواهد کرد و اول از این پیشنهاد شاکی بود ولی کمی بعد حق دانستن را به پسرک داد.

این ولی و اما به این معنا نبود که سریعا تماس بگیرد از خانواده شیندلر بپرسد از همین الان میدانست قرار است با "باشه, باشه, بعدا" مدام این موضوع را پشت گوش بیندازد.

با رسیدنشان به مقصد اه از گلوی همه شان خارج شد, هر چهار مرد حداقل یکبار جمله "روز از نو روزی از نو" را در ذهنش گفته بود.

یک پایگاه نظامی جدید با نیرو های رسیده به مقصد نیمی اشنا و نیمی غریبه.
ماشین های جنگی و توپ خانه های مجهز تری را دیدند و در اخر اتاق هایشان که مجهز تر از قبلی نبود...
تهیونگ از همان اول بار و بندیل را برداشت و به اتاق فرمانده کوچ کرد و همان جا توانست مرد را مجبور به تماس کند تا به اشناهایش بسپارد که از خانواده اش خبر بگیرند.

آماده بود برای خبر مرگ و گرفتاری و اسارتشان و برای اماده بودن نیاز داشت با شریک جرم همیشگی اش جین تک دستبردی به قسمت آذوقه های پایگاه جدید بزند و به همین منوال مثل نوجوان ها خنده کنان انبار را پایین رفتند تا مکان اذوقه یا اشپزخانه پیدا کنند.

_اینجا چی میخواید؟

صدای محکم و خشدار مردی چشم هایشان را گشاد کرد این ماموریت دزدی بهشان حس و حال دزد بودن داده بود تا پاورچین راه بروند تهیونگ لبخند گر و گشادی زد و جین تک دست به دیوار زد و انگار نه انگار چیزی شده, اینگونه نقشه دوم اجرا شد.

_از نیرو های جدیدم اتاق اذوقه ها رو میخوایم.

جین تک با بیخیالی گفت و مرد اخمی باریک کرد

_دو تا سرباز اتاق اذوقه ها رو میخوان چیکار؟

طلایی پوزخندی تمسخر امیز زد

_البته که به دستور فرمانده جئون !

این حرف فقط از تهیونگ برمی امد و جین تک همانجا خدایان را قسم داد که این مزخرفات به گوش فرمانده نرسد.

The Nightmareᵏᵒᵒᵏᵛ (Full)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora