18.ما روس هستیم

1.7K 405 60
                                    

روی پاشنه پا چرخید و به سمت مارتین رفت, هرچند هم صحبتی با مارتین سخت بود چون اون مرد همیشه به روسی باهاش حرف میزد.
_ای المانی, فکر کردم مردی.
تهیونگ اخم ریزی کرد
_فکر کردم سوختی.
مارتین خندید.
_جین تک کجاست؟
_فکر کنم رفت دختره کوچیک ژنرال پوشکین رو دید بزنه!

درسته دختران ژنرال...
صورت مارتین سیاه شده بود از دود جیپ خراب شده ای که بعید میدانست بشه درستش کرد.
_نگران نیستی؟ چرا...هیچکس نگران نیست؟

سوال پر اهمیتی بود, داخل چهره فرمانده ترس نبود داخل چهره هیچ کس ترس نبود!
_چرا نگران باشیم؟
سوال احمقانه
_اینجا گیر افتادیم! بمبایی که داشتن قوی بود معلوم نیست چقدر دیگه دارن.
مارتین کمرش را از کاپوت ماشین بیرون کشید و نگاهش کرد.
_چقدر لوس...ما روس هستیم! ازین بدتر جون سالم بدر بردیم.

بنظر می امد این جواب برای اینکه خیالشان را راحت کند کافی بود. چون انها روس بودند پس نباید میترسیدند...!

تهیونگ چشمی چرخاند و نگاه به دور و اطراف انداخت, ان دو دختر چرا انقدر با خدمه و مجهز امده بودند؟ قبل ازینکه بپرسد مارتین جوابش را داد

_انگار اومدن سفر, پنجاه و هفت تا سرباز همراهشونه, پنجاه و هفتا!! انگار دخترای رئیس جمهورن, حتی باشن هم این ناعدالتیه, ما یه ملتیم و یه وحدت دولت کومنیستیه, حداقل باید به قانون احترام بزارن, انگار قانون فقط برای ماست نه برای پولدارای گردن کلفت, نگاه کلاه و لباس هاشون بکن حاضرم قسم بخورم از پوست خرسه.

تهیونگ به غر زدن هایش گوش سپرد ولی چیز دیگری در ذهنش شروع به دادن زنگ خطر کرد.
_فکر کردم المان ارتش رو برگردونده, چرا باید دوباره حمله کنن؟

مارتین بی اهمیت شانه بالا انداخت
_احتمالا انقدر بین این مرز و اون مرز بودن که هیچ خبری ندارن که الان بیچاره شده, حدس اینه که یه گروه بزرگ باشن که باقی مونده ها رو جمع کردن ولی نمیفهمم چرا انقدر تجهیزات دارن.

ابرو های تهیونگ بالا رفت
_از کجا میدونی تجهیزات دارن؟
مارتین سرفه ای بخاطر دود ماشین کرد و با دادن یک ناسزا زیر لب کاپوت را محکم بست
_از مین استفاده کردن, مین های قوی بعدش وقتی بی هوش بودی از دور تا دورمون تفنگ های دود زا بالا رفت تا نشون بدن محاصرمون کردن, اگه تفنگ دود زا دارن و مین پس تجهیزاتشون قابل توجه هست.

_چرا حمله نمیکنیم؟ احتمالا تعدادمون بیشتره, شماها این مکان رو میشناسید پس برگ برنده دستتونه.

قبل از اینکه مارتین حرفی به زبان بیارد صدای جین تک از پشت شنیده شد
_چون فرمانده میخواد خون کمتری ریخته بشه, یه مقدار سیم پیدا کردیم احتمال اینکه بمب بزرگتری که از دور کنترل بشه هست و این میتونه باعث شه خیلی هامون بمیرن.

The Nightmareᵏᵒᵒᵏᵛ (Full)Where stories live. Discover now