(8)

1.2K 169 2
                                    

جونگکوک بدون اینکه حرف تهیونگ و درک کنه با حواس پرتی برگه رو جلوی صورت جذاب تهیونگ گرفت

تهیونگ با اخم ریزی که روی صورتش به وجود اومده مشغول خوندن برگه بود بعد چند ثانیه با کشیده شدن برگه از دستش جونگکوک نگاهی و به تهیونگی که هول می‌زد کرد و دوباره به رو به روش خیره شد

همه چی مبهم شده بود سر در نمی‌اورد که چخبره!
تهیونگ شونه جونگکوک و گرفت و تکونش داد تا به خودش بیاد

-"ما حدس میزنیم کسی که این نامه رو واست فرستاده قاتل شاهرگه(JJ) همون عامل اتفاقات داخل کمپانی"

جونگکوک با حرص چشماشو ریز کرد و هوفی کشید چرا تهیونگ نمی‌خواست بفهمه که JJ عامل همه اتفاقات نیست؟

اون الان رو به روش ایستاده بود و از هیچی خبر نداشت اما اون پلیس ها و کارآگاه‌های احمق همه چیز و به خودش و کارهای نکرده‌اش بر می‌گردوندن!

جونگکوک نفس پر از حرصی کشید و با سردی که معلوم نبود از کجا به وجودش رخنه کرده بود به تهیونگ نگاه کرد:
"فکر می‌کردم فهمیده باشی که قاتل شاهرگ اینقدر به زودی خودش و بهمون نشون نمیده"

تهیونگ کمی فکر کرد و گفت:
"قاتل شاهرگ همون فرد صبحه همه شواهد این و نشون میده!"

جونگکوک پوزخندی زد:
"به نظر من فردی جدا از JJ عامل همه این اتفاقات‌هاست"

جونگکوک خواست از اداره خارج بشه که دستش کشیده شد و سر جاش برگشت!
تهیونگ با تعجب نگاهش می‌کرد:
"تو از کجا همه اینارو میدونی و راجبش حدس میزنی؟"

جونگکوک بدون اینکه نگاهش تغییر کنه به سردی جوابش و داد:
"از اول به حل کردن پرونده های قتل علاقه داشتم این پرونده هم مثل بقیه جذبش شدم و تقریبا از همه چیش خبر دارم"

تهیونگ ابروهاش بالا رفتن و خوبه ایی از بین لباش خارج شد
-"به هر حال خونت دیگه امن نیست همین که اون فرد آدرس خونت و میدونسته و نامه رو برات فرستاده برای اثابت ناامن بودن خودت و خونت کافیه"

جونگکوک سری تکون داد و خواست از اونجا دوباره خارج بشه که برای بار دوم دستش توی دست تهیونگ حلقه شد

با عصبانیت و حرص چشماشو ریز کرد:
"بازم حرفی میمونه؟"
تهیونگ که انگار هنوز مطمئن نبود با دو دلی گفت:
"میتونی چند روز خونه من بمونی من اصلا اونجا رفت و آمد ندارم و میتونی راحت باشی خیال خودمم جمعه"

جونگکوک با تعجب نگاهش کرد:
"و چرا باید همچین درخواستی بدی؟"
تهیونگ شونه‌ایی بالا انداخت و همینطور که پشت میزش می‌نشست گفت:
"تو جونمو نجات دادی و اگه نبودی معلوم نبود الان زنده بودم یا نه پس در برابر کارت این هیچه"

جونگکوک سری تکون داد و گفت:
"پس فردا صبح همینجا می‌بینمت و خ"
تهیونگ دوباره با عجله پرید وسط حرفش:
"به نظرم باید همین امشب بری"

One touch(Vkook)Where stories live. Discover now