(2)

2.4K 270 15
                                    

از اتاق وی‌ای‌پی بار خارج شدم و دستایی که بوی جسد اون مرد و گرفته بود با دستمال پاک کردم.

به سمت بار رفتم و روی صندلی نشستم با قرار گرفتن لیوانی رو میز چشمامو توی حدقه چرخوندم

یه ضرب مایع غلیظ توی لیوان و سر کشیدم با سوختن ته حلقم چشمامو بستم و چهرم و توی هم کشیدم.

اشاره‌‌ایی کردم تا دوباره لیوانم و پر کنند به همین ترتیب شات سوم و چهارم‌مو خوردم با احساس سر گیجه و داغ شدن بدنم فهمیدم که نوشیدنی داره اثر خودشو میزاره.

کتمو از روی صندلی بلند کردم و به سمت دستشویی رفتم‌.

سرم و زیر آب سرد گرفتم تا مستی از سرم بپره.
موهای بلند مشکیم‌ و که خیس شده بود به عقب هدایت کردم و نفس عمیقی کشیدم.

وقتی که احساس کردم حالم بهتر شده ماسکم و زدم و از دستشویی خارج شدم.

از بار خارج شدم و نفس حبس شده‌ام و فوت کردم.

با دیدن چهره‌ی آشنایی که سال ها منتظرش بودم چشمام درشت شدن.

الهه‌ی زیبایی که از جلوم داشت رد میشد حواسش به اطرافش نبود و من و ندید.

لبخندی زدم که به خاطر ماسک روی صورتم مشخص نشد.

آهی کشیدم و نگاهم و ازش گرفتم.

سوار ماشینم شدم و برای بار آخر نگاهش کردمو پام و روی گاز فشردم.

به ساعت مچیم نگاهی انداختم که 10 شب رو نشون می‌داد.

شونه‌ایی بالا انداختم با زدن رمز در خونه واردش شدم که صدای شوگا توی خونه پیچید:

'صد بار بهت گفتم زنگ و بزن یه موقع تنها نبودم بچه'

خنده ایی کردم و با شوخی صدام و کلفت کردم:

'خونه‌ی من و تو نداره هیونگ و میدونم که جز من و جین هیونگ کس دیگه‌ایی آدرس خونتو نداره'

شوگا از توی آشپزخونه اومد بیرون و لیوانارو روی میز گذاشت و اشاره کرد که بشینم.

سری تکون دادم و روی کاناپه خودم و پرت کردم که با چشم غره‌ی وحشتناکی رو به رو شدم.

با بی خیالی شونه‌ایی بالا انداختم و یه ضرب لیوان و سر کشیدم.

با سوختن زبون بیچاره‌م دادی کشیدم و از روی کاناپه پرت شدم پایین.

زبونم و بیرون آوردم و با دستم بادش زدم‌.

شوگا خنده‌یی کرد و با شوخی گفت:

'اینم به خاطر اینکه بدون خبر اومدی'

چشمامو ریز کردم و همینطور که سعی میکردم خیسی چشمامو بگیرم با حرص گفتم:

'یکی باشه طلبت'

با سر و صدایی که از بیرون میومد من و هیونگ با تعجب بهم نگاه کردیم پرسیدم:'چیشده؟'

One touch(Vkook)Where stories live. Discover now