(24)

838 120 2
                                    

'آقایون چی میل دارین؟'

با حس خیره بودن اون‌ها روی بدنش،پوزخندی زد و به چشماشون خیره شد

'دوتا مارتینی و سه تا شارتوز'
(اسم بعضی از نوشیدنی هاست)

جونگکوک تعظیمی کرد و سریع از اون میز دور شد
به سمت بار رفت و مشروب هایی که نیاز داشت و توی لیوان ریخت

پودری و از توی جیب شلوارش خارج کرد،بلاخره بهش نیاز پیدا کرده بود

پودر خواب آور و توی هر 5 تا لیوان ریخت و یکم هم زد تا حل بشن
نگاه آخر و به لیوان‌ها کرد و همه رو توی سینی چید و به سمت میز اون افراد رفت.

'قربان بفرمایید نوشیدنی‌هاتون آمادس'

جونگکوک سریع لیوان هارو روی میز چید و تعظیم کرد تا بره که لباسش از پشت گرفته شد.

نفسش حبس شد با استرس برگشت به سمتشون ولی لبخندش و حفظ کرد

'اون پسر و میخوام'

-'زیباست'

+'بدنش فوق العاده سکسی‌ایه'

جونگکوک نفس عمیقی کشید و گفت:

'آقایون همینطور که میدونین من اجازه اینکارو ندارم'

یکی از اون‌‌ها بدنش و زیر ذره‌بین گرفته بود

'اون ماله منه'

مارتینی‌اش و سر کشید و از روی صندلی بلند شد برگه‌هایی که روی میز پخش بودن و برداشت و با دست آزادش دست جونگکوک و گرفت و به سمت یکی از اتاق‌ها کشوند

جونگکوک سعی می‌کرد دستش و از دست اون مرد که به نظر جوون می‌اومد جدا کنه ولی با پرت شدنش تو یکی از اتاق‌ها تمام امیدش نابود شد

'هی تو'

جونگکوک نگاه عمیقی به پسر رو به روش انداخت و نیشخند عمیقی زد

'فکر نمی‌کردم زنده باشی جانگ‌ هوسوک'

هوسوک دستش و به سرش گرفت و به دیوار تکیه داد

'چی توی لیوانم ریخته بودی عوضی؟'

جونگکوک از روی زمین بلند شد و خاک فرضی لباسش و تکوند با قدمای بلند به سمت جانگ هوسوک رفت و فکش و توی دستاش گرفت

'راستش انتظارِ یه پیرمرد خِرف و داشتم ولی تو رو به رومی خیلی تعجب برانگیزه'

هوسوک بدون توجه به گیج بودن زیادش پوزخندی زد و انگشت اشاره‌‌اش و روی قفسه سینه‌اش کشید

'فکر کنم خودت فهمیده باشی من بودم که جنازه‌هات و از پزشک قانونی میگرفتم و توی کمپانی دارشون میزدم'

جونگکوک که مدتی بود از این موضوع خبردار بود دستش و توی موهای هوسوک کرد و به چشمای خمارش خیره شد

One touch(Vkook)Where stories live. Discover now