با دیدن چشمای کشیده تهیونگ درست رو به روی چشماش آب دهنش و قورت داد و هول زده از روش بلند شد
تک سرفه ایی کرد و خودش و پرت کرد روی کاناپه
اما تمام حواسش به تهیونگی بود که هنوز روی پارکتا خوابیده بودبا زنگ خوردن موبایلش سریع نگاه زیر زیرکیم و دزدیدم و به تلویزیون خاموش نگاه کردم ولی تمام حواسم به مکالمه تهیونگ بود
با صدای تهیونگ که میگفت هر چه زودتر خودم و میرسونم با تعجب به ساعت نگاه کردم که ساعت 1 ظهر و نشون میداد
+یه کاری واسم پیش اومده باید برم اداره یه مورد قتل دیگه گزارش شده
ناخوداگاه پوزخندی زدم پس بلاخره پیداش کرده بودن
***
جیمین صداش و صاف کرد و دوباره صحبتاش و از سر گرفت"قتل تقریبا حدود 33 ساعته که اتفاق افتاده یه خانوم مسنی گزارش دادن از جسد مرد جوانی که توی سطل زباله بین زباله ها پنهان شده بود"
+جزئیاتش؟
"زخم شاهرگش مربوط به قتلش بوده"
تهیونگ عصبی مشتش و روی میز کوبید و چشمای به خون نشستهشو بست
سرش از همین الان شروع به درد گرفتن کرده بود
کتش و برداشت و از روی صندلی بلند شد+باید برم محل حادثه رو چک کنم
جیمین سرش و تکون داد و پشت سر تهیونگ از اداره خارج شد و سوار ماشین تهیونگ شد
تهیونگ پاش و با سرعت روی گاز فشار داد و به سمت آدرسی که جیمین بهش داده بود ماشین و هدایت کرد
مکانش تقریبا 7 دقیقه با خونش فاصله داشت و همین اخم روی صورتش و پررنگ تر میکرد
بعد رسیدن به محل حادثه سریع از ماشین پیاده شد و از زیر اخطار ها رد شد با نشون دادن کارت شناساییش به سمت اون سطل زبال رفتچهرهش و از بدن خون آلود اون مرد جمع کرد و از بوی بدی که به خاطر جنازه و زباله ها بود اخم کرد
سعی کرد تمرکز کنه!دفترچه کوچیکش و دراورد و چیزایی که لازم بود و یادداشت کرد و از زمینی که به اسم JJ خون آلود شده بود عکس گرفت
گوشی و به جیبش برگردوند و از سطل زباله دور شد و بلند گفت:
"جیمینا جسد و به پزشک قانونی منتقل کنید برای کالبد شکافی"جیمین سری تکون داد و دوباره با نامجون شروع کرد به حرف زدن
تهیونگ سوار ماشینش شد و به حرکت دراوردش و یه جایی نزدیک خونه پارک کرددفترچهشو بیرون اورد و به همه تاریخای قتل نگاه کرد بعضی از تاریخا برای قتل تکرار شده بودن
1 اکتبر و 1 نوامبر- 3 اکتبر و 3 نوامبر-4 نوامبر و 4 سپتامبر و همینطور 3 سپتامبر و 3 اکتبر و امروز که تاریخش 4 دسامبر بود!اخمی کرد هیچی از این تاریخای لعنتی شبیه هم نمیدونست آهی کشید و دفترچه شو روی داشبرد ماشین پرت کرد و به راه رفت
YOU ARE READING
One touch(Vkook)
Mystery / ThrillerCompleted با نگاه خیرهی کیم روی خودش پوزخندی زد،بلاخره وقتش رسیده بود 'با یک لمس ساده عاشقت میکنم' Couple:Vkook Genre:Mystery-Crime-Romance-Smut