(39)

2.3K 148 28
                                    

*Last Part*
جونگکوک با خنده دست تهیونگ و کنار زد و اخمی کرد
-خودم میتونم بخورم

+دلم میخواد نازت کنم

-پس بهتره ببوسیم

تهیونگ به سمت لبای جونگکوک خم شد و چشماش و بست ولی جونگکوک جاخالی داد و تهیونگ با دماغ توی گردن جونگکوک رفت.
جونگکوک خنده‌ی بلندی کرد و گازی از تست صبحانه‌اش زد.

+خیلی بدجنسی جونگکوکا.

جونگکوک دوباره خنده‌ایی کرد و ابروهاش و بالا انداخت.

-وقتی اذیتت میکنم چندسال به زندگیم اضافه میشه.

+پس ادامه بده تا برات بمیرم.

-لاس زدن و بزار کنار صبحانه‌اتو بخور.

تهیونگ سرش و تکون داد و مشغول شد.
هردو بعد سیر شدنشون میز و جمع کردن و روی کاناپه نشستن.
جونگکوک همینطور که توی بغل تهیونگ دراز کشیده بود با کنجکاوی پرسید:
-ته برمیگردی کره؟

+فعلا نه،کارارو سپردم به نامجون و جیمین احتمالا دوباره استعفا بدم،شغلم خیلی وقته بهم حس هیجان انتقال نمیده و اونقدر پول ذخیره کردم که تا وقتی 80ساله شدم و زانوهام میلرزن هنوز ریچ باشم.

جونگکوک خنده‌ی بلندی کرد و آروم به سر تهیونگ ضربه زد.

-برنامه‌ایی برای شب نداری؟

+هوم نه چطور؟

-پس بهتره امشب اولین دیت رسمیمون و بعد چندسال بریم.

+به شدت براش آماده‌ام.

جونگکوک لبخندی زد و متقابلا تهیونگ و بغل کرد و بیشتر توی بغلش فرو رفت.

.
.
.
جونگکوک عطر جدیدش و برداشت و به گردن و مچ دستش عطر زد.
با بلند شدن بوی خوبش هومی گفت و موهای تقریبا بلندش و روی پیشونی‌اش پخش کرد و در آخر بالم لب شکلاتش و روی لبش زد.

توی آینه قدی به خودش نگاه کرد با اون هودی سفید و آل استارای سفید مشکی‌اش حسابی یه بیبی بوی شده بود.

لبخندی زد و آستین دست راستش و که تتو داشت و بالا زد.
نفس عمیقی کشید و از اتاق خارج شد.

تهیونگ و از قبل آماده شده بود و روی کاناپه نشسته بود و توی اینستا می‌چرخید.

با صدای جونگکوک سرش و بالا آورد ولی با دیدنش گردنش خشک شد

+واو

-اوه استایلمون کاملا متضاده.
(آخر این پارت استایل هردو گذاشته شده میتونید ببینید)

+جونگکوک خیلی خوردنی شدی

جونگکوک لبخندی زد و به سمت تهیونگ رفت و روی رون پاش نشست.

-امشب واست بیبی شدم خوشت نمیاد؟

+عاشق این ورژنت شدم

-پس بهتره سریع بریم تهیونگی

One touch(Vkook)Where stories live. Discover now