+سوزن عشق؟کلمه مسخرهاییه
-باهاش میتونم تیکههای قلبت و بهم وصل کنم.
+مثل سابق نمیشه!
-با عشقی که بهت میدم رد ترمیم شدن قلبتو خوب میکنم.
+پس قلب خودت چی؟
-قلب من وقتی تو بخندی مثل قبل میشه پس بخند برای ترمیم قلب ترک خوردهام.
.
نگاه آخر و توی آینه به خودش کرد و کلاهش و پایینتر کرد.
حس عجیبی داشت،حس هیجان و گناه بعد چندسال؟از اتاق خارج شد و بعد برداشتن موبایل و کلتش از خونه بیرون رفت.
سریع سوار ماشینش شد و نگاهی به ساعت انداخت که 2صبح و نشون میداد.بدون تلف کردن وقت پاشو روی گاز فشرد و با سرعت به مکان مورد نظرش رفت.
بعد ده دقیقه ماشینش و توی یکی از کوچه های نزدیک به زندان پارک کرد.با صدای موبایلش سریع جواب داد.
'اوکیه دوربینا به مدت نیم ساعت از کار افتادن'
جونگکوک تشکری از دنیل کرد و موبایلش و روی سایلنت گذاشت.
بعد چک کردن همه چی از ماشینش پیاده شد و به سمت ورودی رفت یا خالی بودنش نیشخندی زد و سریع به سمت اتاق مورد نظرش رفت.39..39...
با دیدن عدد 39 لبخندی زد و در و باز کرد.
ماسکش و پایین کشید و به سمت جسمی که روی تخت بود رفت.با صدای تقریبا بلندی بغل گوش تائه جون گفت:
-جناب کیم دلتون نمیخواد بیدار بشین؟تائه جون با شنیدن صدای آشنایی توی خواب و بیداری سریع روی تخت نشست و با چشمای گشاد شده از ترس به جونگکوک نگاه کرد.
"تو..تو اینجا چیکار میکنی؟"
-به غیر از کشتنت اومدم یکم باهات حرف بزنم.
تائه جون خواست چیزی بگه که انگشت اشارهی جونگکوک روی لبش نشست و ساکتش کرد.
-اینجا من فقط حرف میزنم.
جونگکوک بعد حرفش پوزخندی زد و به چشمای ترسیدهاش خیره شد.
-مطلب اولم اینه که طبق تلاشای کردهات برای جدا کردن من و تهیونگ باید بهت بگم من و اون باهمیم و خب تقریبا هرشب سکس داریم و عاشق همی..
تائه جون با صدای بلندی غرید و خفهشویی گفت.
-هنوز تموم نشده،شاید خیلی باهوش نباشم ولی دروغای فاکیت از همون اول برام مشخص بود
پدرم و تو دو قلو نبودید و تهیونگ پسر عموی واقعیم نیست."هه اون پدر حرومیت هیچ موقع متعلق به خانوادهامون نبود اون فقط یه پسر بدبخت پرورشگاهی بود"
جونگکوک با پشت دستش ضربهی محکمی به دهنش زد و با دوندونای چفت شده غرید:
-گفتم حرف نزن.
YOU ARE READING
One touch(Vkook)
Mystery / ThrillerCompleted با نگاه خیرهی کیم روی خودش پوزخندی زد،بلاخره وقتش رسیده بود 'با یک لمس ساده عاشقت میکنم' Couple:Vkook Genre:Mystery-Crime-Romance-Smut