تهیونگ روی تخت نرم قبلیش دراز کشید و نفسش و پرصدا فوت کرد به لباس خوابش نگاه کرد که از قبل اینجا مونده بود
یکم رنگ و طرحش روی مخش بودن ولی نمیتونست کل شب و با کت و شلوار رسمی بخوابه خمیازهایی کشید
چند لحظه قبل ماساژ دادن چشمها و موهاش توسط جونگکوک چشمهاش و سنگین کرده بود
با خستگی چشماش و روی هم فشار داد و روی تخت جا به جا شد
با پایین رفتن گوشه تخت خودش و جمعتر کرد تا مبادا برخوردش با جونگکوک اون و معذب کنهجونگکوک خواست خودش و روی تخت پرتاب کنه اما با یاد آوری تهیونگ صداش و صاف کرد و مودبانه گوشه تخت دراز کشید
مطمئن بود اگه قلبش و رها میکرد تا بیکران ها و دور دست ها پرواز میکرد
مشتی روی قلبش زد و لبش و گاز گرفتنفسهای آروم تهیونگ به راحتی شنیده میشدن و نشون از خوابیدنش میدادن
جونگکوک نفس عمیقی کشید و به طرف تهیونگ برگشت با دیدن لباسش ناخوداگاه خندهی بلندی کرد که سریع جلوی دهنش و گرفتلباش و روی هم فشار داد و دوباره به لباس آبی راه راهیش نگاه کرد با فکری که به سرش زد از روی تخت آروم بلند شد و هودیش و با لباس خواب صورتیش که دو سال پیش جین هیونگ واسش خریده بود عوض کرد
نگاهی به لباس خودش و تهیونگ انداخت تقریبا ست شده بودن
ریز ریز خندید و با حس خوبی که بدنش و فرا گرفته بود روی تخت خوابید اما ایندفعه یکم نزدیک تر به تهیونگ!طوری که نفسای گرم تهیونگ توی صورتش پخش میشد جونگکوک و وادار به خواب میکرد
خمیازهی آرومی کشید و چشماش و روی هم گذاشت***
با حس جسم سنگینی روی کمرش که داشت نفسش و میبرید نفس عمیقی کشید که تار های موهاش توی دماغش رفتنفوشی به خودش داد و چشمای سنگینش و از هم باز کرد با دیدن یکی از پاهای تهیونگ که روی کمرش بودن و یکیش دقیقا جلوی صورتش،پنیک کرد
پای تهیونگ و هول داد که پاش محکم به لبهی تخت خورد،با صدای آخ تهیونگ شرمنده سریع از حالت درازکش دراومد که همزمان با بلند شدن تهیونگ همراه شد و سر هاشون محکم به هم برخورد کرد
هردو باهم داد بلندی کشیدن و دستشون و روی صورتشون گذاشتن
تهیونگ با موهایی که توی هوا بود پیشونیش و میمالید و جونگکوک هم با درد دماغشو گرفته بود-آه دماغ قشنگم نابود شد الان چه غلطی کنم من نمیخواستم دماغم کج بشه
تهیونگ که یکم درد سرش کمتر شده بود موهاش و صاف کرد و به جونگکوکی که به خودش میپیچید نگاه کرد
با تعجب دستش و از صورتش کنار زد با دیدن خونی که داشت از دماغش چکه میکرد سریع دستش و زیر دماغ کوک گرفت و استخون دماغش و فشار داد
YOU ARE READING
One touch(Vkook)
Mystery / ThrillerCompleted با نگاه خیرهی کیم روی خودش پوزخندی زد،بلاخره وقتش رسیده بود 'با یک لمس ساده عاشقت میکنم' Couple:Vkook Genre:Mystery-Crime-Romance-Smut