(12)

1K 133 2
                                    

-چیزی گفتی؟

+من؟نه گفتم چیزی سفارش نمیدم!

تهیونگ از گرسنگی توی دلش به خودش فوش داد که چرا این حرف و زده

-ولی من گرسنه‌مه

با فکری که توی ذهنش چرخید بشکنی زد و گفت:

+بریم فروشگاه خرید کنیم؟نزدیکه

-پس میرم لباسم و عوض کنم

تهیونگ سری تکون داد و با چشماش رفتن جونگکوک و نگاه کرد
نگاهی به سر و وضعش انداخت لباساش مناسب نبودن پوفی کشید و از روی کاناپه بلند شد و بدون در زدن وارد اتاق شد

با صحنه‌ایی که دید رسما آب از دهنش سرازیر شد جونگکوک لخت!
تنها چیزی که حتی فکر نمی‌کرد روزی ببینتش!
شکم عضله‌ایی ولی باریک پسر و شونه‌های پهنش فاک

با جیغ و داد کوک سریع نگاهش و ازش گرفت و برگشت تا از اتاق خارج شه ولی سرش محکم خورد تو در!

آخ بلندی گفت و دستش و روی سرش گرفت
تلو تلو خوران به سمت کمد قدیمی ته اتاق رفت و تنها لباسی که توش مشخص بود و بیرون کشید و بدون نگاه کردن به جونگکوک با خجالت خودش و از اتاق انداخت بیرون!

با همون دستی که روی سرش بود ضربه‌ی محکمی نثار گردنش کرد
نگاهش ضایعه که نبود؟بود؟

شونه‌ایی بالا انداخت و با حرف چون خونه خودمه خودش و قانع کرد سریع لباساش و با یه شلوار پارچه‌ایی قهوه‌ایی و پیرهن ساده سفید عوض کرد!

دستش و توی موهاش کشید تا صاف شن و لباساش و پرت کرد سمت کاناپه
همون موقع جونگکوک از در خارج شد
پس تهیونگ دوباره نگاهش و سریع از جونگکوک دزدید و به سمت خروجی خونه رفت توی دلش به خاطر رفتار بسیار ضایعه‌اش خودش و فحش داد

دکمه آسانسور و فشار داد و منتظر موند تا آسانسور به طبقه '5' برسه
همینطور که با نوک کفشش روی زمین ضرب گرفته بود نگاهی به جونگکوک انداخت که متوجه نگاهش روی خودش شد

تهیونگ که انتظار این و نداشت آب دهنش توی گلوش پرید و شروع کرد به سرفه کردن
جونگکوک با عجله به کمر تهیونگ کوبید
تهیونگ داشت خفه می‌شد نه از پریدن آب توی گلوش از ضربه های محکمی که به کمرش برخورد میکردن

نفسش داشت در میرفت که دستش و به نشانه بسه بالا آورد جونگکوک با ترس دست تهیونگ و گرفت:
"حالت بهتر شد؟"

تهیونگ لبخند مصنوعی زد و سر تکون داد با صدای دینگ آسانسور خودش و سریع پرت کرد توی آسانسور و نفس عمیق کشید

جونگکوکم سوار شد و کنار تهیونگ ایستاد
بعد چند ثانیه با صدای رو مخ آهنگ آسانسور پیاده شدن
تهیونگ اشاره‌ایی به پیاده رو،رو به روش کرد و گفت:
"راه زیادی نیست اگه خسته‌ایی میتونیم با ماشینم بریم"

One touch(Vkook)Where stories live. Discover now