(1)

5.7K 389 42
                                    

با صدای لرزون دختر پوزخندی زدم و لبه تیز چاقو رو محکم تر روی گردنش فشار دادم.

با باریکه‌ی خونی که از گردن دختر جاری شد پوزخندم عمیق تر شد و با هیجانی

که از صدای جیغ دختر و بوی خون راه افتاده بود،ماسکم و پایین کشیدم.

دختر با ترس همونطور که زبونش دچار لکنت شده بود گفت:
'ت..و تو

انگشت اشاره‌ام و روی لبای قرمزش کشیدم و با صدای آروم گفتم:

'هوم تو اولین نفری هستی که گذاشتم چهرمو ببینی پس نباید زیاد طولش بدم!نظرت چیه؟'

با صدای التماس دختر چاقو رو محکم روی گردنش کشیدم و همینطوری که نگاه خنثی‌‌ایی

به بدن نیمه‌ جونش می‌انداختم دستمالی از جیبم در آوردم و دستای خون آلودم و پاک کردم.

در آخر مثل همیشه برای اتمام کار چاقوی توی دستمو به خون کف زمین آغشته کردم و کنار جسد دختر با کلمه‌ی 'JJ' کارمو تموم کردم.

موبایلم و از جیبم خارج کردم و به شوگا زنگ زدم بعد هفت تا بوق صدای خواب‌آلودش توی گوشم پخش شد.

با خنده همینطور که از جنازه دور میشدم گفتم:
-هیونگ نمیای دنبالم؟اوه میدونستم دونسنگ عزیزتو کنار جنازه رها نمیکنی پس لوکیشن و میفرستم.

دیگه منتظر نموند تا به فوش‌های پی در پی هیونگش گوش کنه پس سریع تلفن و قطع کرد و لوکیشن و فرستاد و منتظر شوگا موند.

~~~~~~~

با عصبانیت مشتشو روی میز کارش کوبوند و همینطور که چهرش سرخ شده بود رو به ماموراش گفت:

'این سومین قتل توی این هفتس و ما نتونستیم هنوز اون لعنتیو گیر بیاریم'

تعداد کوبیدن مشتش روی میز توی این هفته از یادش رفته بود عصبی سرشو توی دستش گرفت

کارآگاهی که روی دستش هیچکس نبود الان سه ماهه که نتونسته این عوضی و پیدا کنه.

شاید ایراد از تهیونگ بود یا از باهوش بودن اون قاتل.
نفس عمیقی کشید و سعی کرد آرامششو به دست بیاره با صدای کنترل شده دستور داد:

'اطراف اون منطقه رو کامل بگردید هر چیز مشکوکی دیدید بهم خبر بدید تا خودم و برسونم رد اثر انگشت و از روی جنازه پیدا کنید و جنازه رو برای کالبد شکافی منتقل کنید'

با رفتن افرادش روی صندلیش ولو شد و نفسشو با عجله بیرون داد.

پارک جیمین دوست قدیمیش،به جلو خم شد و سرشو برد نزدیک تهیونگ و با صدای آروم گفت:

'تهیونگا عجله نکن و مثل همیشه با آرامش پروندتو ببند سه شبه نخوابیدی'

تهیونگ با عجز نالید:
'نمیتونم اون بیرون دیگه‌ امنیتی نیست نمیتونم با فکر اینکه ممکنه یک نفر دیگه زیر دست اون بمیره بخوابم وجدانم اجازه نمیده اولین

One touch(Vkook)Where stories live. Discover now