با درد شدیدی که توی سرم پیچید نالهایی از دهنم در رفت پلکای بهم چسبیدهمو به سختی باز کردم و چند باری پلک زدم تا دید تارم از بین بره
با به یاد آوردن اتفاقی که واسم افتاده چشمام تا حدقه درشت شد
دستام و تکون دادم که درد بدی توی بدنم پیچید نگاهی به اطراف انداختم که جنازهایی بالای سرم دیدم با وحشت توی جام پریدم
قلبم به شدت سر و صدا میکرد یعنی دیگه اینجا آخر پروندم بود؟
اوه نه نه من اینو نمیخواستم سعی کردم دستام و بیشتر تکون بدم تا باز شن ولی انقدر سفت بسته شده بودن که بدنم بیحس شده بود.ثانیهها و دقایق یا حتی ساعت میگذشتن و من هنوز در همون وضعیت بودم و چُرت میزدم
ساعت از دستم در رفته بود،که در باز شد و همون مرد دیشب با ماسک وارد شد.
چشمامو ریز کردم تا بتونم حداقل چشماشو ببینم ولی امان از انبوه موهایی که روی پیشونیش ریخته بودن
خسته خودم و شل کردم و گفتم:
"چی میخوای ازم؟ولم کن من هیچی ندیدم"به طور واضح صدای پوزخند زدنش اومد:
"خودت اومدی اینجا و دخالت کردی شاید باید به همون سگ و گربه بازیاتون ادامه میدادید"اخمی کردم و با صدای آروم غریدم:
"اوکی ازم چی میخوای در قبال آزاد شدنم؟"اون مرد دو قدم بهم نزدیک شد و خم شد و دستشو روی چشمام کشید،بعد لبم،پوستم،موهام
دوباره انگشتاش و تکون داد و روی چشمام متوقف شد:
"هوم شاید چشمای قشنگت و بخوام چون چیزای زیادی و دیده!"با وحشت دستشو از روی صورتم کنار زدم و نگاهمو ازش گرفتم اون مرد"بزدلی"زیر لب بهم گفت و با قدمای بلند از اتاق خارج شد
نفسمو حبس کردم و شروع کردم به دعا کردن،کاری که سال هاست انجام ندادم،همیشه موقعی که کارم گیر میافتاد دعا کردن میافتاد به سرم همه ما همینیم همهرو،همهچیزو فراموش میکنیم اما وقتی کارمون گره میافته بعد ماه ها یا سال ها یادش میافتیم!
پوزخندی زدم و خسته خودم و روی زمین ول کردم و دنبال راه حلی گشتم تا بتونم از اینجا نجات پیدا کنم.
***
Jungkook:
دستم و توی موهام فشردم و نگاهی به ساعت انداختم که 7 صبح و نشون میداد.
با حرص توی سرم کوبیدم و موهام و کشیدم:
"چطوری میتونی انقدر احمق باشی؟"با اعصبانیت بیشتری موهام و کشیدم تا خسته شدم
چارهایی نداشتم،با یه پرش از روی تختم پایین پریدم و نگاهی به لباسام کردم اوکی بودن.پس سریع سوییچ و موبایلم و برداشتم و از خونه خارج شدم
پشت فرمون نشستم و ماشین و روشن کردم و پام و روی گاز فشردم.
![](https://img.wattpad.com/cover/302516540-288-k479902.jpg)
YOU ARE READING
One touch(Vkook)
Mystery / ThrillerCompleted با نگاه خیرهی کیم روی خودش پوزخندی زد،بلاخره وقتش رسیده بود 'با یک لمس ساده عاشقت میکنم' Couple:Vkook Genre:Mystery-Crime-Romance-Smut