One touch(Vkook)

(31)

تهیونگ خسته از پروازش کارت اتاقش و زد و وارد شد
چراغ‌هارو روشن کرد چمدونش و کنار در رها کرد و به سمت تراس رفت و واردش شد.
با دیدن برج ایفلِ بزرگ و نورانی لبخند گرمی زد و آرنج‌شو به حفاظ تکیه داد.

با دیدن زوجی پایین برج ایفل که دست در دست هم می‌رقصیدن لبخندش عمیق‌تر شد
حس و حال فرانسه همیشه واسش عجیب بود
توی این کشور تهیونگ به آزادترینِ خودش تبدیل می‌شد

نگرانی نداشت،مثل همیشه کسی توی کره منتظرش نبود
تهیونگ میخواست توی این چندهفته‌ایی که فرانسه‌اس تبدیل بشه به کسی که از یاد برده بودتش

باد خنک بهاری پوست ملتهبش و خنک می‌کرد،تهیونگ دستش و داخل موهاش فرو کرد و اون‌هارو بالا فرستاد شاید باید کوتاهشون می‌کرد،یا با کش مو می‌بستشون.

تهیونگ نگاه آخر به اون زوج زیبا که رقصشون تموم شده بود و همو می‌بوسیدن انداخت و وارد اتاقش شد
به سمت چمدونش رفت و لباس‌هاش و توی کمد متعلق به هتل چید.

لباساش و عوض کرد و با بالاتنه لخت به سمت تختی که حسابی به نظرش نرم بود دراز کشید
دوبار دست زد و چراغ ها که به حسگر وصل بودن همگی خاموش شدن.

چشماش و که کمی میسوختن بست و آرنج‌شو روی پیشونیش گذاشت
با صدای ریز موبایلش اخمی کرد و روی تخت نشست،خمیازه‌ایی کشید و موبایلش و برداشت با دیدن اسمش لبخند خشکی زد و جواب داد

+بهتره کارت ارزش زنگ زدن داشته باشه داشتم می‌خوابیدم

-'خوش اومدی به فرانسه'

+همین؟فردا دعوتم کن به یه رستوران

-'همیشه ازم همینو میخوای

تهیونگ وسط حرفش پرید

+و توام ردش نمیکنی؟

-'درسته،فردا همون جا و ساعت همیشگی'

تهیونگ سرش و تکون داد و تماس و قطع کرد
دوباره روی تخت دراز کشید و سعی کرد کمی هم که شده بخوابه.

***
جونگکوک سرش و تکون داد و از روی صندلی میکاپ بلند شد
نگاه آخر و به لباساش انداخت و بعد ندیدن هیچ عیبی از آینه فاصله گرفت

نفسشو فوت کرد و با شمارش تابلوی دیجیتال روی صحنه رفت
فکشو قفل کرد تا خط فکش بیشتر به چشم بیاد

صحنه رو دور زد و تابی به کمرش داد اخم ریزی کرد و با قدمای بلند به سمت پشت صحنه رفت
با صدای جیغ و تشویق ها لبخندی زد و وارد پشت صحنه شد

به سمت میز میکاپ رفت و با دستمال مرطوب تمام میکاپش و پاک کرد
بعد به نوبت به سمت رختکن رفت و لباساش و عوض کرد
لباساش و روی دستاش گرفت و به سمت طراح لباس رفت سرش و برای تشکر خم کرد