(32)

867 118 3
                                    

جونگکوک که کامل بیهوش نشده بود با درد توی دست و پاهاش آهی کشید
یکم خودش و تکون داد ولی با معلق شدنش روی هوا داد خفه‌ایی کشید و از پشت روی زمین افتاد

لعنتی گفت و دوباره خودش و تکون داد
با کمی شل شدن طناب ها دور دستاش لبخند کمرنگی زد و دوباره مچ دستاشو بهم کشید

با صدای باز شدن در دست از تلاش کشید و چشماش و محکم روی هم بست
با برداشته شدن پارچه مشکی روی سرش نفس حبس شده‌اش و بیرون داد.

"میبینم حسابی تلاش کردی"

ته جون بعد این حرفش طی یه حرکت صندلی جونگکوک و به حالت قبل برگردوند
جونگکوک آروم چشماش و باز کرد و کمی پلک زد تا دید تارش،واضح شه

با دیدن فردی کپی پدرش با تعجب چشماش و چرخوند:
"انگار اون حرومزاده بهت نگفته دوقلو بودیم؟"
با این حرف ته جون لرز کمی توی بدن جونگکوک نشست

"برام مهم نیست،لذتش اینجاست که آخرین مهره‌ی این بازی و امشب کنار میزنم"

جونگکوک با چسب روی دهنش فوشی داد که صداش 'اوم اوم'به گوش ته جون رسید
"اینجا من فقط حرف میزنم بهتره هرموقع مُردی پیش پدر حرومزادت توی جهنم باهام حرف بزنی"

جونگکوک چشماش و با نفرت بست و دستاش و مشت کرد
بدون جلب توجه دستاش و محکم روی هم کشید
طناب هر لحظه شل‌تر می‌شد...

"میدونی سه سال تمام منتظر امشب بودم،شبی که آخرین مانع جلوی راهم کنار میره"

جونگکوک اخمی کرد و لپاش و باد کرد محکم توی چسب فوت کرد با کنده شدن کمی از چسب‌های دور دهنش پوزخندی زد و ابروهاش و بالا انداخت.

ته جون شروع به قدم زدن کرد و به سمت یکی از کشوهای توی اتاق رفت
با صدای خنده‌اش جونگکوک چشماش و روی هم فشار داد

صدای قدم‌هاش توی گوشش می‌پیچید
با نزدیک شدنش جونگکوک توی خودش جمع شد
ته جون قیچی و به سمت لباسش برد و شروع کرد به پاره کردنش.

لباس هاش و از تنش دراورد و دستی روی شکمش کشید
"بهتره زودتر این پوست صافت و خط خطی کنیم"

نفس جونگکوک حبس شد و سرمای طاقت فرسایی از بدنش عبور کرد
قلبش توی مغزش نبض می‌زد و آب دهنش خشک شده بود

ته جون با فندکش سیگار برگش و روشن کرد دود شو توی صورت جونگکوک پخش کرد
شاید ساعت ها بود که ته جون سیگار می‌کشید و اتاق از شدت دود قابل دیدن نبود

ته جون خمار خندید و آخرین سیگار جعبه‌اشو روشن کرد و کشید
چشمای جونگکوک از شدت دود می‌سوخت و مجبور به بستن چشماش می‌شد

با درد بدی که توی قفسه سینش نشست با وجود چسب روی دهنش داد بلندی کشید و به جلز و ولز سوختن پوستش گوش کرد

One touch(Vkook)Where stories live. Discover now