تهیونگ با خستگی زیاد،خمیازهایی کشید و چشمای خوابآلودش و از برگه های رو به روش گرفت
به احتمال زیاد امشب باید توی اداره میموند تا گزارش این چند روزش و تکمیل کنهاز روی صندلیش بلند شد و کمرش و تکون داد و قلنجهای کمرش و شکوند
به سمت دستشویی رفت و وارد شد،چند تا مشت آب سرد به صورتش زد تا خوابش بپرهالان حس بهتری داشت با چشمهای سنگینش پشت سیستم نشست و شروع کرد به تایپ کردن
بعد نیم ساعت آخرین کلمه رو تایپ کرد و سیستم و بست و به سمت دستگاهی رفتبرگه هایی که چاپ شده بودن و از روی دستگاه برداشت و مرتب کرد و روی میزش گذاشت
با دیدن ساعت که 2 صبح رو نشون میداد آهی کشید و از اداره خارج شدسرش داشت میترکید و بارها خودش و به خاطر نیومدن با ماشینش سرزنش کرد
دستش و توی کتش برد تا انگشتاش از هوای سرد در امان بمونن.
هوا کم کم رو به سردی میرفت و این برای تهیونگی که عاشق برف بود خیلی خوشحال کننده بودپروندهش تا کجا میخواست ادامه پیدا کنه؟
هر روز آدمای بیگناهی که کشته میشدن
هر روز سردردای زیادش که جونش و میگرفتن
و هر روز عذاب وجدانی که داشت به خاطر پیدا نکردن قاتل بیشتر میشدبا رسیدن به خونهش آهی کشید و رمز در و وارد کرد و وارد شد
خونه به طرز عجیبی خلوت و ساکت بود
شاید تهیونگ به بودن جونگکوک داخل خونهی قدیمش عادت کرده بودکتش و دراورد و روی کاناپه انداخت
همینطور که دکمه های پیرهنش و باز میکرد وارد اتاق مشترکش با جونگکوک شد.
با دیدن جسم تقریبا بزرگی که روی تختش بود لبخندی زد و پیرهنش و دراورد و توی کمد گذاشت و شلوار راستهش و با یه شلوار راحتی گشاد جایگزین کردامشب ترجیح میداد توی این هوای خنک لخت بخوابه پس بدون پوشیدن لباسی به سمت تخت رفت و گوشهی تخت دراز کشید
ساعدش و روی چشمهاش کرد و چشمهای خستهش و بست اما بوی عطر جونگکوک نمیزاشت درست تمرکز کنه
فوشی زیر لب داد و به سمت جونگکوک چرخید
چشمهاش به تاریکی عادت کرده بودن پس میتونست چهرهی غرق در خواب جونگکوک و ببینهلبخندی زد و خودش و به جسم اون پسر نزدیک کرد
سرش و آروم به سمت موهاش و برد و بو کرد با بوی توت فرنگی که مخصوص موهای جونگکوک بود آرامش عجیبی کل بدنش و فرا گرفتدوباره موهای جونگکوک و بویید و ازش دور شد
نمیدونست اون پسر چی داره ولی توی این چند شبی که درست حسابی ندیده بودتش بوی موها و بدنش آرومش میکردشاید جونگکوک واسش مورفین بود؟
.
.
.جونگکوک خمیازهایی کشید و چشمهاش و باز کرد و به سقف سفید خیره شد
وقتی که احساس کرد ویندوزش بالا اومده از روی تخت بلند شد و به سمت دستشویی رفت
YOU ARE READING
One touch(Vkook)
Mystery / ThrillerCompleted با نگاه خیرهی کیم روی خودش پوزخندی زد،بلاخره وقتش رسیده بود 'با یک لمس ساده عاشقت میکنم' Couple:Vkook Genre:Mystery-Crime-Romance-Smut