جونگکوک اخمی کرد و همونطور که وزنه رو بالا میبرد به تهیونگ خیره شد و زیر لب با خودش شروع به حرف زدن کرد:
-آه باورم نمیشه الان دارم با تهیونگ ورزش میکنم فقط میخواستم یکم بهش نزدیک شم ولی الان رسما زندگیم چسبیده به زندگیشجونگکوک نگاهی به بازوهای خیس تهیونگ انداخت و آب دهنش و قورت داد
"توی بغلش جا میشم؟"
وزنه رو روی زمین رها کرد و ضربه محکمی به سرش زد تا از این فکرای کلیشهایی بیرون بیادحوله کوچیک روی صندلی و برداشت و صورت عرق کردهشو باهاش پاک کرد
جونگکوک با قدمای کوچیک و آروم به سمت رختکن رفت و سریع لباسش و با هودی مشکی و شلوار ورزشیش عوض کرد و بعد برداشتن کوله باشگاهیش از رختکن خارج شدتوی این دو روز تهیونگ به مدت 2 ساعت باشگاه و رزرو میکرد تا به صورت خصوصی خودشون فقط ازش استفاده کنن
جونگکوک از باشگاه خارج شد و به باد سردی از بین هودیش رد شد و به بدن گرمش و لرزوند اهمیتی نداد
ذهنش کمی درگیر بود درگیر تمام اتفاقات زندگیش،یه مدت بود از یونگی خبر نداشت و این حالش و بدتر میکرد اصلا دلش نمیخواست حتی یه روز هیونگش و نبینه ولی الان تقریبا 3 هفته بود که فقط باهاش صحبت میکرد.
جونگکوک آهی کشید و با پاهای خسته توی پیاده رو شروع به قدم زدن کرد
از کوچه،پس کوچههای تاریک سئول میگذشت و توی افکارش غرق شده بود که صدای جیغ بلند دختری اون و به خودش اوردچشماش و ریز کرد و به ته کوچهی تاریک نگاه کرد با دیدن دوتا سایه بزرگ با عجله خودش به ته کوچه رسوند و دست دختریی که بی وقفه اشک میریخت و از توی دست بزرگ اون مرد بیرون کشید
"هی توی مزاحم اینجا چیکار میکنی؟"
اون مرد چاقوش و بیرون اورد و جلوی جونگکوک گرفت:
"اون دختر ماله ماست پس اگه جونت و میخوای بهتره همین الان بری"جونگکوک پوزخندی زد و آستین هودیش و یکم بالا زد و بلافاصله با ضربه یه محکم،پاش به چاقو کوبید و بعد به همین ترتیب حسابی بدن اون مرد و کبود کرد
جونگکوک انگشتاش و یکم تکون داد و از روش بلند شد و رو به دختر گفت:
-حالت خوبه؟بهتره از اینجا بریبا سر تکون دادن دختر"خوبهایی"گفت و دوباره قدم زنان از کوچه خارج شد و راه خونه رو در پیش گرفت البته خونه خودش نه،خونه تهیونگ!
***
یکهفته بعدتهیونگ اخمی کرد و دوباره به میز تمیزش خیره شد هنوز مدارک زیادی برای به دست اوردن JJ پیدا نکرده و بود این حسابی عصبانی میکردش!
کم کم این پرونده داشت روی مغز کارآگاه تهیونگ اثر میذاشت و دلش میخواست سرش و انقدر به دیوار بکوبه تا دیگه لحظهایی نتونه به این پرونده فکر کنه
YOU ARE READING
One touch(Vkook)
Mystery / ThrillerCompleted با نگاه خیرهی کیم روی خودش پوزخندی زد،بلاخره وقتش رسیده بود 'با یک لمس ساده عاشقت میکنم' Couple:Vkook Genre:Mystery-Crime-Romance-Smut