Jin's POV:
قرار بود برای ملاقات با یکی از وزیر های جنگ به قصر دیگه ای برم.
نمیدونم چه خبر بود ولی نامجون گفته بود من به دیدنش برم چون خودش کار داشت.
به هر حال من الان سوار کالسکه ی مجلل و بزرگم بودم و با چند تا نگهبان و اسب داشتیم به سمت شهر کناری که خونه ی وزیر اونجا بود میرفتیم.
در حالت عادی اون باید بیاد پیش ما ولی حالا ناچارا این دفعه قرار شد من برم.
راه طولانی ای بود ولی میترسیدم بخوابم... به هر حال شهر دیگه اونقدرام امن نبود.
برام مقدار زیادی غذا گذاشته بودن تا توی راه بخورم ولی حوصلم سر رفته بود.
اگه یه کم میخوابیدم که اشکال نداشت نه؟
دستمو رو شکمم گذاشتم و بعد چشمامو بستم.
منتظر بودم روزی رو ببینم که تاج رو روی سر دخترم میزارن و اونو به عنوان پادشاه اجنه انتخاب میکنن... طوری تربیتش میکنم که مثل پدرش لیاقت داشته باشه... اون مستحق یه زندگی شایسته س.
من ساعت نداشتم ولی حدس میزدم تا دو ساعت دیگه برسیم.
واسه همین دیگه واقعا تصمیم گرفتم یه چرت طولانی بزنم.
خوابیدن تو کالسکه ی گرم و نرم خیلی کیف میداد...
💚🧡💚🧡💚🧡💚🧡💚🧡💚🧡
Yoongi's POV:
_چرا اینکارو کردی احمق؟؟ عقل نداشتتو از دست دادی؟؟؟ مغز خر خوردی؟؟؟ لذت بخشه؟؟؟
در حالی که یقه ی لباسشو گرفته بودم سرش داد کشیدم و اون خندید.
_اره... فرض کن لذت بخشه... هر کسی یه تفریح و روشی داره....
_اشغال کثافت تو پدر رو مسموم کردی!!! پلید تر و چندش تر از تو ندیدم!!! وای به حالت بلایی سر کسی بیاری!! تیکه پارت میکنم لعنتی!!!!
در حالی که کل بدنم داغ کرده بود سرش داد کشیدم و اون یقه شو آزاد کرد.
_یقه مو سوزوندی احمق. برو عقب. به تو چه چیکار میکنم؟ تو برو گلیم خودتو از آب بکش بیرون.
با اخم گفت و سیلی ای خوابوندم تو صورتش.
_این امپراطوری مال منه. حق نداری آرامش مردمم رو به خطر بندازی! از آرامش بدت میاد میخوای آرامشت رو ازت بگیرن ولی به افراد بی گناه کاری نداشته باش!
بلند گفتم و اون دستشو رو صورتش گذاشت.
_خیلی بدی برادر.... اگه صورتمو میسوزوندی چی؟
_جای شعله های اتیشم روی صورتت خالیه ولی خودم رو نگه میدارم... خیلی دارم خودمو نگه میدارم... حقته که خاکستر شی ولی دارم بخشش میکنم... پس خجالت بکش و به زندگیت به عنوان یه شاهزاده ادامه بده... انقد احمق و بلند پرواز نباش... در حد لیاقتت چیز میز بخواه!
YOU ARE READING
༺𝑾𝒉𝒐 𝑻𝒉𝒆 𝑯𝒆𝒍𝒍 𝑨𝒎 𝑰༻
Werewolf𝑱𝒊𝒎𝒊𝒏 من یه هایبرد امگام که طبق قانون باید به محض اینکه هیجده سالم شد منو از خانوادم جدا کنند و واسه بردگی ببرن حالا هر نوعش ...میتونم خدمتکار باشم یا شایدم یه برده ی جنسی ! اما چی میشه اگه خوش شانس باشم و پام به قصر شیاطین باز بشه و بشم خدم...