_اسمت چیه خرگوش خوشگلم؟پیرمرد که آقای کیم بود ازم پرسید و من دندونامو به هم فشار دادم و جوابی هم ندادم.
_نشنیدم.... اسمت چیه؟
با حالت جدی تری پرسید و من حس کردم اصلا دلم نمیخواد اسمم از دهن این پیرمرد بیرون بیاد چون اینجوری کثیف میشه!
_نمیخوای باهام راه بیای آره؟ ولی خیلی زود تسلیم میشی... میدونی؟ خود به خود تصمیم میگیری باهام همکاری کنی...
با لبخند گفت و بعد منو به سمت اتاقی کشید و وقتی منو اون تو انداخت در رو بست.
روی زانوهام کنار تخت افتادم و باعث شد درد خیلی بدی حس کنم.
دیگه میتونستم به اشکام اجازه بدم که آزادانه روی گونه هام سر بخورن.
دیگه نگران خراب شدن آرایش و سرزنش شدنم از طرف دیگران نبودم پس راحت سرمو رو تخت گذاشتم مشتمو آروم چند بار به تخت کوبیدم تا حرصی که به خاطر این چند روز داشتم خالی بشه.
بی صدا گریه میکردم به اتفاق های زیاد و سریعی که تو همین چند روز پیش اومده بود فکر میکردم.
اول جیمین رو بردن.... تنها شدم.... دزدیده شدم.... فروخته شدم....
چیزی هم نمونده تبدیل بشم به چیزی که نمیخوام...
ولی کی قراره به خواسته ی من احترام بذاره؟... اگه اینطوری بود من به عنوان یه هایبرد میتونستم تمام حقوقی که یه الف یا جن یا حتی شیطان رو داره داشته باشم... ولی من الان فقط نقش وسیله ای رو دارم که با قیمت زیادی فروش میره و دست به دست میشه... دقیقا این آخرین چیزی بود که میخواستم...
از جام بلند شدم و تازه تونستم فضای اتاق رو ببینم.
اتاق کوچیکی بود که فضای سفید و تخت بزرگی داشت و یه سمتش هم یه در بود.
آروم به سمت در رفتم و بازش کردم.... یه دستشویی بود.
رفتم داخل و به صورت خودم توی آینه نگاه کردم.
به خاطر گریهم و اشک هایی که ریخته بودم رد های سیاهی از زیر چشمام تا زیر گونه هام ادامه داشت و رنگ قرمزی که به لبام مالیده بودن هم یه کم پخش شده بود.
آب رو باز کردم و صورتمو با صابونی که اونجا بود شستم.... بعد هم از دستشویی اومدم بیرون و کمد سفید رنگی رو توی اتاق دیدم.
توش چند تا لباس بود.
یه دست لباس برداشتم و با لباس حال به هم زنی که تنم بود عوضش کردم.... حالا بیشتر شبیه خودم بودم.
رو تخت دراز کشیدم و سعی کردم بخوابم.... به هر حال فقط میخواستم زمان سریع تر بگذره و یا از اینجا خلاص شم و یا هم بمیرم.
YOU ARE READING
༺𝑾𝒉𝒐 𝑻𝒉𝒆 𝑯𝒆𝒍𝒍 𝑨𝒎 𝑰༻
Werewolf𝑱𝒊𝒎𝒊𝒏 من یه هایبرد امگام که طبق قانون باید به محض اینکه هیجده سالم شد منو از خانوادم جدا کنند و واسه بردگی ببرن حالا هر نوعش ...میتونم خدمتکار باشم یا شایدم یه برده ی جنسی ! اما چی میشه اگه خوش شانس باشم و پام به قصر شیاطین باز بشه و بشم خدم...