46

748 149 10
                                    

این قضیه که من هم قدرت آتیش داشتم... هم طبق گفته ی هوسوک جا به جایی در لحظه... محافظت در برابر آتیش... و چند تا چیز دیگه خیلی عجیب بود...

چطور یه هایبرد می‌تونه همزمان ویژگی های ظاهری یه هایبرید رو داشته باشه و قدرت شیاطین و اجنه رو؟

من... من یه هایبرد نبودم... من یه موجود بیگانه بودم... موجودی که معلوم نیست چیه و کیه...

حالا که بهش دقت میکنم میفهمم دلیل داشت که مادرم هیچی برام از پدرم نمی‌گفت...

اون نگفت پدرم کیه... نژادش چی بود... اسمش چی بود... فقط گفت اون قبل از به دنیا اومدن من جونشو از دست داده... همین...

باورم نمیشه که تا حالا انقد نسبت بهش بی اهمیت بودم.

بعد از اون روز حال شاهزاده خیلی بهتر شده بود و میتونست راه بره... منم که سلامتی کاملم رو به دست آورده بودم... و بعد از چند تا معاینه فهمیدیم بچه هم حالش خوبه و این باعث آرامش خیالم شد.

هوسوک هم بهتر بود.... البته فقط از لحاظ جسمی... اون کاملا افسرده شده بود. و جز من با کسی حرف نمی‌زد.

کل روز روی تختش می‌نشست و از پنجره بیرون رو نگاه میکرد.... جایی که خاکستر شاهزاده چانیونگ رو به خاک سپرده بودن.

به خواست هوسوک اون رو جایی دفن کردن که هوسوک بتونه بدون ترک کردن محل اقامتش اونو ببینه.

این تنها خواسته ای بود که هوسوم از اطرافیانش تو این مدت داشت... البته به جز اینکه تنهاش بزارن.

باید با مادرم حرف میزدم. ازش میپرسیدم چی شده و چرا من همچین قدرت های عجیب غریبی دارم... من کی ام و چی ام؟

چرا به من هیچی نگفت و گذاشت به این شکل زندگی کنم در حالی که میتونستم عنوان یه شیطان رو داشته باشم؟

به شاهزاده یونگی در این باره گفته بودم و اون قبول کرده بود که چند نفر رو بفرسته دنبال مادرم.. و اون رو به اینجا بیارن.

اینجوری معلوم میشد قضیه چیه...

نفس عمیقی کشیدم و در رو باز کردم.

شاهزاده پشت میزش نشسته بود و کتاب میخوند... چند روز دیگه روز تاج گذاریش بود و من خیلی خیلی براش خوشحال بودم.

اون داشت امپراطور این مملکت میشد و این یعنی برآورده شدن آرزوی من.

و می‌دونم هر چقدر که به اون روز نزدیک میشیم درد های هوسوک هم بیشتر میشن... به هر حال اون چانیونگ رو تو جایگاه امپراطوری میدید.... و حالا یکی دیگه اونجاست...

_اوه اومدی...

یونگی گفت و به سمتم برگشت.

با لبخند تعظیم کردم و اون بهم اشاره کرد روی تخت بشینم.

༺𝑾𝒉𝒐 𝑻𝒉𝒆 𝑯𝒆𝒍𝒍 𝑨𝒎 𝑰༻Where stories live. Discover now