دو روز گذشته بود و اونا من و چندین تا هایبرید دیگه رو سوار کشتی کردن.... کشتی کوچیکی بود و بیشتر به قایق شباهت داشت.
بقیه ی هایبرد های توی کشتی خوشحال به نظر میومدن... اونا خوشحال بودن که به کشور شیاطین میرن..
از همین الان دلم واسه جونگکوک تنگ شده.... واسه مادرم... واسه مدرسه م.... حتی خانم سو...
_هوی....غذاتو بخور....میمیری میوفتی رو دستمونا...!
یکی از نگهبانا که تو کشتی بود در حالی که سینی غذا رو با پاش به سمتم هول میداد گفت و من نگاه بی حالم رو بهش دادم.
_میل ندارم...
با صدای ضعیفی گفتم و اون ابروهاشو بالا داد.
_باید به خاطر غذایی که جلوت میزاریم تشکر کنی!! اینطوری بخوای بری تو قصر همون روز اول اعدامت میکنن!!
بلند گفت و این بار با پاش به پای من زد.
_ورش دار و بخورش!
_نمیتونم....
با سختی گفتم و اون یه دفعه جلو اومد و باعث شد عقب برم.
_اینجا حرف حرف ما شیاطینه نه شما حیوونا که فقط به درد هرزه شدن میخورید! سرتو بنداز پایین و غذاتو کوفت کن!!
سرم داد زد و حس کردم حالا همه ی نگاه ها رو منه.
اون چطور میتونست به من بگه هرزه در حالی که من نسبت به اون زندگی سالم تری داشتم؟
_از کجا معلوم...تو اون غذا چیزی نریخته باشین....
آروم گفتم و اون چند ثانیه چیزی نگفت ولی بعد لگد محکمی به پهلوم زد.
_نه مثل اینکه تو آدم بشو نیستی!! حیوون کثیف!!!
با داد گفت و لگد دیگه ای بهم زد.... نفسم بریده بود و سعی میکردم جلوی اشکهام رو بگیرم.
_بسه! اونو باید سالم تحویلش بدیم!
یه نفر از اون طرف داد زد و نگهبانی که بالا سرم میخواست یه لگد دیگه بزنه پاشو عقب برد و در عوض به سمتم تف انداخت که از شانس خوبم یه کم اون طرف تر روی زمین افتاد.
وقتی اون ازم دور شد سعی کردم بلند شم و بعد هم لباسم رو تکوندم.
چیکار باید میکردم؟ من سعی کردم هیچ توجهی بهم جلب نشه ولی الان همه داشتن نگاهم میکردن.... دیگه تحمل نداشتم.... از جام بلند شدم و به سمتی رفتم که چند تا هایبرد نشسته بودن و غذا میخوردن.
_ببخشید....کسی لباس گرم نداره...؟ من خیلی سردمه...
با صدایی که انگار از ته چاه میومد پرسیدم و نگاه همشون به سمت من کشیده شد.
_نه....ما خودمونم خیلی چیزا لازم داریم...
یکیشون که یه هایبرد خرس بود گفت و بقیه هم سر تکون دادن.

YOU ARE READING
༺𝑾𝒉𝒐 𝑻𝒉𝒆 𝑯𝒆𝒍𝒍 𝑨𝒎 𝑰༻
Werewolf𝑱𝒊𝒎𝒊𝒏 من یه هایبرد امگام که طبق قانون باید به محض اینکه هیجده سالم شد منو از خانوادم جدا کنند و واسه بردگی ببرن حالا هر نوعش ...میتونم خدمتکار باشم یا شایدم یه برده ی جنسی ! اما چی میشه اگه خوش شانس باشم و پام به قصر شیاطین باز بشه و بشم خدم...