عصبی بودم...توی کتاب خونه راه میرفتم و سم هم پشت سرم...
دین : پس باورش میکنی ؟
سم : میکنم...
دین : فکر کنم خوشگل هم هست...اینو درحالی که به سم نگاه کردم گفتمو و بعد به راه ادامه دادم...داشتم از عصبانیت منفجر میشدم...اگه سم دلباخته ی اون بشه چی ؟...اگه ولم کنه چی ؟
سم : نه مرد...یه چیزی توی چشماش هست...و گوش کن اون صدای خراشیدن رو سقف رو شنیده...
به سمت قفسه ها رفتم و سم هم پشت سرم
سم : و جنازه رو پیدا کرد...
سعی میکرد با پرت کردن حواسم نشون ندم که چه قدر خشمیگن و حسودیم شده...
سم : و برعکس رو ماشین...
به سمت سم چرخیدم و
دین : جنازه معلق؟به نظر انگار...
سم : آره... افسانه مرد چنگکی...
دین : اون یکی از معروفترین افسانه های شهریه... فکر نمیکنی که ما با یه مرد چنگکی طرفیم ها ؟
سم : هر افسانه ی شهری یه منبع داره...یه جایی که همه شروع بشه...سم...یه جورایی حق با سم بود...پس خراش های روی بدن مقتول...
به سم نگاه کردمودین : اون خراش ها چی ؟...و پنچر شدن تایر ها...و...و قاتل نامرئی؟...
سم به پشت سرم نگاه کردو با اکراه گفت
سم : شاید مرد چنگکی اصلا یه مرد نیست...اگه یه جور روح باشه چی ؟
توی فکر فرو رفتم و
دین : باید بفهمیم...
روی پاشنه ی پام چرخیدم رو چند قدم حرکت کردم...سم هم حرکت کرد اما...داشت اون فکر دیوونم میکرد به سمت سم چرخیدم و بهش نزدیک تر شدم و
دین : ببینم تو که...از اون دختره...اسمش چی بوده عههه...
مقداری اخم کردم و
دین : لوری...تو که از اون خوشت نیومده هان ؟
سم با حالت جدیش بهم نگاه کرد و بعد با خشم فکش رو روی هم سابید و
سم : من مثل تو نیستم دین...تا یکی برام دست تکون بده فکر به فاک دادنش تو سرم بچرخه...
مقداری لبامو جلو دادم و سر تکون دادمو و
دین : هععع...
سم چشماشو تو حدقه چرخوند و
سم : باور نمیکنی ؟
شونه هامو بالا انداختم و
دین : چراکه نه...
نه باور نکردم و سم هم اینو فهمید...نفس عمیقی کشید و سرشو مقداری پایین آورد و تکون داد و بعد بدون مقدمه مقداری خم شد و اون صورتیای جذابش رو روی لب های من قرار داد و بوسید...و بعد ازم فاصله گرفت...
YOU ARE READING
🌘شـبکهمیـشه🌒
Fanfiction📌وضعیت: متوقف شده.🪧🤎 نگفت مادر ، خب مادر نداشتیم... نگفت پدر ، خب پدرمون بعد از مادرمون دیگه پدر نبود یه جنگجو بود... اون گفت دین ، اولین حرفش این بود ، دی... میدونید من بیشتر از یه برادر براش بودم ، من مادرش بودم ، پدرش بودم ، من همه کَسِش بودم...