Part 22

372 112 55
                                    

وویونگ رو به سان با تن صدای بالایی گفت:

- تو کسی رو ندیدی نزدیک وسایلم شه؟!

- راستش سالن خیلی شلوغ بود و منم حواسم نبود چی به چیه... فکر نکنم کسی نزدیک وسایلت شده باشه. چطور؟!

وویونگ یک‌دفعه از پشت میز بلند شد و سمت بیرون ، آشپزخانه رفت. با عصبانیت گفت:

- کوله من کجاست؟!

سان و یونهو نگاهی با هم رد و بدل کردند. سان قاشقی که دستش بود را در بشقاب انداخت، سریع از پشت میز بلند شد و دنبال وویونگ رفت.

کوله وویونگ را از روی مبل شاه‌نشین برداشت و به طرف وویونگ رفت.
وویونگ بدون تعللی کوله‌اش را از دست سان گرفت.
بطری آبش را از بغل کوله‌اش برداشت و درِ بطری را باز کرد.

شت بوی گندی می‌داد. چطور متوجه نشده بود که آبش چنین بوی فاضلابی را می‌داد؟!
اما زمانی از آن خورده بود چنین بویی را نمی‌داد! سان با کنجکاوی نگاهی به صورت درهم رفته وویونگ کرد و گفت:

- چی شده؟!

وویونگ که اخمی روی پیشانی‌اش شکل گرفته بود، با قاطعیت گفت:

- یه نفر تو بطریم یه چی ریخته!

ابروهای سان از تعجب بالا پریدند، با لحن بیخیالی گفت:

- همچین چیزی غیرممکنه!

وویونگ به سان خیره شد و عصبی گفت:

- نشنیدی رفیقت چی گفت؟! کسی بی‌دلیل تحریک نمی‌شه! من نه فیلم پورن دیدم نه دارویی مصرف می‌کنم که یهویی به اون حال و وضع تخمی افتادم!

یونهو که پشت سر سان وارد سالن شده بود، وارد بحث‌شان شد و گفت:

- سان، وو راست می‌گه، حداقلش هرکسی بهتر از بقیه به خودش اطمینان داره و بیشتر خودشو می‌شناسه!

انگار یونهو می‌خواست به سان بفهماند بیشتر از آن مقابل وویونگ سرکشی نکند؛ نزدیک وویونگ شد و بطری را از دست وویونگ گرفت و کمی بویش کرد. از بوی چندش و زننده‌اش ابروهایش در هم رفتند.

یونهو: چه بوی بدی میده! صبح این بو رو نمی‌داد؟!

وویونگ سرش را به نشانه منفی تکان داد و گفت:

- نه!

یونهو سرش را به نشانه تایید حرف وویونگ تکان داد و گفت:

- با آزمایش مشخص می‌شه چی توشه!

با صدای آرام‌تری ادامه داد:

- اما به احتمال زیاد حدسیات وویونگ درسته!

سان قبول داشت که وویونگ زیادی بین بچه‌های آن دانشگاه محبوب بود و در کنارش یکسری افراد از او متنفر بودند، اما کدام عوضی وجدانش اجازه می‌داد چنین کاری با وویونگ بکند؟!

تایجیتو (یین‌یانگ) | Taijito Où les histoires vivent. Découvrez maintenant