صدای همهمههایی که بلند شد نشان میداد که درست شنیده بود. ایزل با بهت گفت:
- چی داری میگی سان؟! چرا لجباز شدی؟! میدونی الآن چه لحظه مقدسیه؟!
سان سرش را به نشانه مثبت چندبار تکان داد و گفت:
- البته که مقدسه! چون همین الآن دَخل یکی از حرومزادههای زندگیمو در آوردم.
به ایزل خیره شد و آرامتر گفت:
- الآنم نوبت دومیشه!
کای با خونسردی تمام پشت میز نشسته بود و مشغول نگاه کردن به درامای مقابلش بود که مادرش با نگرانی و تشر گفت:
- خدای من این پسره دیوونه داره چکار میکنه؟! کای بلند شو سان رو بیارش پایین! میدونستم که داره مشکوک میزنه میخواد یه غلطی بکنه!
کای گویی که چیزی نشنیده بود بیاهمیت به حرف مادرش درحال خوشگذرانی بود. زن با خشم و حرص از بیتوجهی پسرش از جایش برخاست و درحالی که دنباله لباس مجلسیاش را روی ساعدش انداخت سمت جایگاهها رفت. کای رو به سان زیر لب با خودش زمزمه کرد:
- کارت درسته! ادامه بده پسر!
ایزل ساعد سان را گرفت و گفت:
- تو چت شده؟! به خودت بیا!
سان نگاه عمیقی به چشمان شفاف ایزل انداخت و گفت:
- میخوای راستش رو بدونی؟!
ایزل گیج به سان نگاه کرد که سان ادامه داد:
- خستم دیگه توان ادامه دادن ندارم ایزل! از اخلاق گندت و بازی که با زندگیم تا این لحظه کردی خستم... از نقش بازی کردن مقابلت خستم، از اینکه زمانی میبوسیم و مقابلت محکوم به سکوتم و نمیتونم پست بزنم!
ایزل با شوک به سان نگاه میکرد با حرص گفت:
- تو چت شده سان!
سانی که جادو شده آن چشمان شده بود دستش را بالا برد و روی گونه ایزل گذاشت و آرام زمزمه کرد:
- تو چی؟! تو خسته نشدی از اینکه دائماً درحال برنامهریزی و طرح ریختن اینی که چطوری زندگیمو بهم بریزی؟!
قبل از آنکه ایزل حرفی بزند مادرش سمت نزدیکترین سکو رفت و با حرص غرید:
- معلومه دارید چکار میکنین؟!
صدای همهمه حضار بلند شد و حیرتزده به دامادی نگاه میکردند که در آن مجلس با شکوه با وضعی هولناک و سخنانی عجیب در آنجا صحبت میکرد!
سان نگاهش از آن چشمان آشنا گرفت و سمت زنی داد که عصبی به نظر میرسید.
- تو چی؟! نمیخوای به بقیه درمورد راز موفقیت این چندسالت بگی؟!
STAI LEGGENDO
تایجیتو (یینیانگ) | Taijito
Fanfictionفردی مسکوت که با دنیای تیرهاش آرام است و دنبالکننده زندگی روزمره سادهایست که تنها آن را بگذراند. حال اگر فردی بخواهد به دنیای تاریک و سیاه این شخص روشنایی ببخشد چه میشود؟! اثر هنری اعجاب انگیزی همچون دو الهه اربوس(الهه تاریکی) و الهه آپولون(الهه...