part 21

247 74 0
                                    

Zhan POV

نیم ساعتی از شروع جلسه می‌گذشت و همه چیز عادی بود. آخرین نفر هم گزارش سود ماهیانه رو از بندر داد و همه در سکوت به گادفادر و منی که پشت سرش ایستاده بودم، خیره شدن.
از اول جلسه می‌تونستم نگاه ناراضیشون رو روی خودم حس کنم اما تا وقتی که ییبو می‌خواست من اینجا باشم نظر بقیه‌شون مهم نبود.

- چطور سودمون از ماه پیش کمتره اما معامله‌هامون از ماه پیش بیشتره؟

همه سرشون رو پایین انداخته بودن و کسی چیزی نمیگفت.
ییبو اسلحه‌اش رو بیرون کشید و روی سر اولین نفر گذاشت.

- اگه کسی که دزدی کرده اعتراف نکنه تک تکتون رو می‌کشم تا مطمئن بشم خائن مرده!

نگاه‌های ترسیده‌ای که بینشون رد و بدل شد، نشون میداد بقیه‌شون هم از این قضیه بی‌خبر نبودن اما سکوت کردن.

ییبو اسلحه‌اش رو به سمتم گرفت و گفت:

- خب اقایون وقتشه با دستیار جدیدم اشنا بشین. اسمش شیائو ژانه و از این به بعد روی کارهاتون نظارت مستقیم میکنه تا دوباره شاهد چنین نمک نشناسی‌ای نباشیم.

سیگاری روشن کرد و گوشه لبش گذاشت.

- حالا ژان بهم بگو از بین این ۸ نفر به نظرت کدوم خائنه و دزدی کرده؟

نگاهم رو روی ۸ نفری که توی اتاق بودن، چرخوندم.
از بینشون فقط جانگ رو میشناختم اما اکثرشون رو توی جشن ها در حال صحبت کردن با پدرم دیده بودم.
نگاه پر از نفرتشون، نشون می‌داد جانگ راجبم چیزای خوبی بهشون نگفته اما چه اهمیتی داشت؟
تک تکشون رو بررسی کردم تا به مرد کچلی رسیدم.

- تو...خودت رو معرفی کن.

سعی کردم محکم و دستوری بگم تا تحت تاثیر لحنم قرار بگیره.
مرد چند لحظه مات بهم خیره شد اما سریع به خودش اومد:

- وو هانول هستم جناب شیائو.

اسلحه رو به سمتش نشونه رفتم.

- از وقتی بحث دزدی پیش اومد دائم داری با دستمالت بازی میکنی و از نگاه کردن به گادفادر خودداری میکنی و برعکس... همش به بقیه نگاه میکنی. انگار منتظری کمکت کنن یا همچین چیزی؟ اوه راستی صدای ضرب گرفتن پات بدجور روی مخمه. اگه اشتباه نکنم اینا نشونه اضطرابه ولی چرا باید با پیش اومدن بحث دزدی مضطرب بشی اون هم وقتی بقیه کاملا طبیعی و راحتن؟ غیر از اینه که تو کسی هستی که دزدی کرده؟

نیم نگاهی به ییبو انداختم.

- چه دستوری میدین گادفادر؟

ییبو پوزخند ترسناکی زد.

- از اونجایی که اولین حضورت توی جلسه‌هامونه میزارم خودت تصمیم بگیری.

لبم رو از داخل گزیدم.
یببو نمیخواست من رو برای کشتنش توی فشار بذاره اما برای اینکه نشون بدم از پس خودم برمیام و لیاقت و توانایی حفاظت از گادفادر رو دارم باید بهش شلیک‌ میکردم. اینطوری جانگ این رو به گوش پدرم می‌رسوند و اون هم همه چیز رو بیشتر از قبل باور می‌کرد.

- تقاص کسی که جرات کنه به مال گادفادر دست بزنه چی میتونه باشه جز مرگ؟

و مقابل چشم‌های ترسیده‌شون ماشه رو کشیدم...

𝐓𝐇𝐄 𝐆𝐎𝐃𝐅𝐀𝐓𝐇𝐄𝐑 𝐒𝟏, 𝟐Where stories live. Discover now