Season 2 part 12

86 21 5
                                    

Zhan pov:

دفتر قرمز رنگ رو بستم و با خستگی به مرد روی ویلچر نگاه کردم. مردی که حتی یک روز لبخند به لب‌هام نیاورده بود و هیچی جز مافوقم نبود؛ با این حال شخص مناسب تری رو برای پرسیدن سوالم سراغ نداشتم.
- قربان!
صداش زدم اما مرد هیچ واکنشی نشون نداد.
- بگو.
با شنیدن صدای سردش دندون‌هام رو روی هم ساییدم.
- یه سوال داشتم. وقت دارین؟
خودکارش رو کنار گذاشت و با بالا اوردن سرش بهم لطف کرد.
نمیدونستم این توجه رو مدیون چی هستم اما حالا باید ازش استفاده میکردم.
- وانگ ییبو کی بود؟
با دیدن خشمی که درون چشم‌هاش به جریان دراومد فهمیدم اون کسیه که میتونه جواب سوالاتم رو بده.
- اون رو از کجا میشناسی؟
ترجیح دادم حقیقت رو بگم.
- من یه دفتر پیدا کردم که خاطرات شخصی به اسم وانگ ییبو و شیائو ژان داخل اون نوشته شده اما این دفتر مربوط به دهه ۸۰ عه! اونا کی‌ان؟ چرا اسم من شبیه یکی از اون دو نفره؟
- اون لعنتیا....

𝐓𝐇𝐄 𝐆𝐎𝐃𝐅𝐀𝐓𝐇𝐄𝐑 𝐒𝟏, 𝟐Donde viven las historias. Descúbrelo ahora