Yibo POV
روی صندلیم نشستم و مواخذهگر بهش خیره شدم.
- اول که دیر میای بعدش هم وسط جلسه بغلم میکنی و ...
حرفم رو برید.
- میدونم میدونم فقط دلم تنگ شده بود و نتونستم خودم رو کنترل کنم.
دستی به موهام کشیدم.
- بیا اینجا.
و با سر به کنارم اشاره کردم.
میز رو دور زد و کنارم ایستاد. صندلی رو چرخوندم و از پایین بهش خیره شدم.- کرواتت رو باز کن.
بدون حرف کاری که گفته بودم رو انجام داد و کرواتش رو به سمتم گرفت.
کروات رو گرفتم و دست هاش رو پشتش بردم و محکم گره زدم.
با کنجکاوی بهم خیره شد.
دستم رو روی شونهاش گذاشتم و مجبورش کردم جلوم زانو بزنه.
پام رو روی رون پاش گذاشتم و گفتم:- نمیخواستم به این زودیا بفهمن برام بیشتر از دستیاری که وقت بیشتری برای خودمون بگیرم... ولی حالا که فهمیدن، چطوره دیگه جلوی خودمون رو نگیریم؟
چونهاش رو محکم گرفتم و توی چشم هاش خیره شدم.
- اماده جنگ باش.
YOU ARE READING
𝐓𝐇𝐄 𝐆𝐎𝐃𝐅𝐀𝐓𝐇𝐄𝐑 𝐒𝟏, 𝟐
Fanfiction• خلاصه: گادفادر مافیا به خاطر علاقهاش به رنگ قرمز، توجهش به پسر رقیبش که به طرز عجیبی همیشه کت بلند قرمز رنگ میپوشه، جلب میشه و تصمیم میگیره باهاش صحبت کنه اما درست چند ساعت بعد اون رو خونآلود جلوی خونه اش پیدا میکنه.... ________________________...