part 25

277 78 0
                                    

Yibo POV

روی صندلیم نشستم و مواخذه‌گر بهش خیره شدم.

- اول که دیر میای بعدش هم وسط جلسه بغلم میکنی و ...

حرفم رو برید.

- میدونم میدونم فقط دلم تنگ شده بود و نتونستم خودم رو کنترل کنم.

دستی به موهام کشیدم.

- بیا اینجا.

و با سر به کنارم اشاره کردم.
میز رو دور زد و کنارم ایستاد. صندلی رو چرخوندم و از پایین بهش خیره شدم.

- کرواتت رو باز کن.

بدون حرف کاری که گفته بودم رو انجام داد و کرواتش رو به سمتم گرفت.
کروات رو گرفتم و دست هاش رو پشتش بردم و محکم گره زدم.
با کنجکاوی بهم خیره شد.
دستم رو روی شونه‌اش گذاشتم‌ و مجبورش کردم جلوم زانو بزنه.
پام رو روی رون پاش گذاشتم و گفتم:

- نمی‌خواستم به این زودیا بفهمن برام بیشتر از دستیاری که وقت بیشتری برای خودمون بگیرم... ولی حالا که فهمیدن، چطوره دیگه جلوی خودمون رو نگیریم؟

چونه‌اش رو محکم گرفتم و توی چشم هاش خیره شدم.

- اماده جنگ باش.

𝐓𝐇𝐄 𝐆𝐎𝐃𝐅𝐀𝐓𝐇𝐄𝐑 𝐒𝟏, 𝟐Where stories live. Discover now