Zhan pov:دست هام رو پشت سرم قفل کرده بودم و به رو به روم خیره شده بودم. چند متر جلوتر میز ۱۲ نفره ای بود که ۱۲ مرد دور اون نشسته بودن و در راس میز مرد ۵۴ ساله ای که موهای جو گندمیش رو به بالا حالت داده بود و کت و شلوار سورمه ای راه راه پوشیده بود، نشسته بود.
- گاد اعلام کرده توی مهمونی اخر ماه قراره جانشینش رو اعلام کنه!
با حرفی که مردی که در راس نشسته بود، زد، همهمه ای در اتاق برپا شد.
- خدای من! این اصلا خوب نیست!
- کی قراره جانشین گاد بشه؟
- اون تا حالا هیچ نشونه ای از جانشینش نشون نداده یعنی اون کیه؟
- گاد داره کناره گیری میکنه؟ این بهترین فرصته!
با صدای سرفه مرد، همهمه ها قطع شد.
- اقایون! لطفا هیجان زده نشین و اروم باشین. برای همه ابهامات زیادی در این باره وجود داره اما بهتره تا روزی که خود گاد جانشینش رو معرفی کنه صبر کنیم و بعد برای هر حرکتی تصمیم بگیریم. ژان؟
با صدا شدن اسمم جلو رفتم و دسته های ویلچر رو گرفتم.
- بله قربان؟
- منو به اتاقم ببر.________________________________
های انجل صحبت میکنه
میدونم پارتا یکم کوتاهه ولی هر چی بریم جلوتر بلندتر میشه پس یکم صبر کنین🥺🤧
لایک و کامنت یادتون نره🖤🤍
YOU ARE READING
𝐓𝐇𝐄 𝐆𝐎𝐃𝐅𝐀𝐓𝐇𝐄𝐑 𝐒𝟏, 𝟐
Fanfiction• خلاصه: گادفادر مافیا به خاطر علاقهاش به رنگ قرمز، توجهش به پسر رقیبش که به طرز عجیبی همیشه کت بلند قرمز رنگ میپوشه، جلب میشه و تصمیم میگیره باهاش صحبت کنه اما درست چند ساعت بعد اون رو خونآلود جلوی خونه اش پیدا میکنه.... ________________________...