سلام به همگی، چه اونهایی که از ابتدای مسیر همراهم بودن و چه اونهایی که به تدریج به جمعمون اضافه شدن. قبل از هر چیزی از تک تک عزیزانی که همیشه با ووتها و کامنتهاشون بهم انرژی میدن تشکر میکنم. همین حمایتهاست که باعث میشه برای بهتر شدن انگیزه بگیرم و همهی تلاشم رو بکنم تا Disasters داستانی بشه که ارزش وقتتون رو داشته باشه.
چیزی که قصد داشتم درموردش باهاتون صحبت کنم، روند Disasters هست. در حقیقت داستان همین حالا هم شروع شده، ولی ممکنه به خاطر ریتم آرومش متوجه وقایع مهمی که توش رخ داده نشده باشید. اگر با کارهای دیگهی من آشنا باشید، میدونید که همیشه سعی دارم همه چیز رو مطابق کلیشهی آهسته و پیوسته پیش ببرم. با این حال از اونجایی که میدونم خیلیها ممکنه چندان به چنین روندهایی علاقه نداشته باشن بهتون گفتم تا اگر مایل نیستید، منتظر نمونید.
اتفاقات مهمی که ژانر اجتماعی داستان رو تشکیل میدن از اینجا به بعد پررنگتر میشن ولی روابط عاشقانه اندکی صبر و حوصله از سمت ما نیاز دارن تا شکل بگیرن. مهمترینشون هم کاپل ویمینه که هنوز فاصلهی خیلی زیادی (حداقل ده پارت) ازشون داریم ولی بهتون قول میدم که وقتی وارد داستان بشن، قراره حسابی فضا رو داغ و هیجانانگیز کنن:)) اگر منتظرشون بمونید به بهترین شکل ممکن جواب انتظارتون رو میدن.
این داستان، داستان کوتاهی نیست و پستی و بلندیهای خودش رو داره. به شخصه عاشق بودن کنار شما توی این مسیرم؛ ولی اگر کسی بینتون هست که تمایلی به ادامه دادن راه نداره یا میخواد تا کامل شدنش صبر کنه به تصمیمش احترام میذارم. هرچند توصیهام اینه که لذت در حال انتشار دنبال کردن یک اثر رو به یک هیجان یکی دو روزه نبازید. مطمئن باشید اینجوری براتون موندگارتر و خاطرهانگیزتر میشه.
YOU ARE READING
•• Sweet Disasters ••
Fanfiction- میگم... اگر الان با همدیگه بخوابیم بد میشه؟ - میتونیم امتحانش کنیم. *** از شبی که همسایهی مو بنفشم با یک پتوی صورتی روی دستهای بزرگش پا به اون آپارتمان لعنتشده گذاشت، صدای سرسامآور گیتار الکتریکی...