بعد از فرود هواپیما با اسکورت مامورها بالافاصله به هتلی که براشون در نظر گرفته شده بود، رفتن.
تهیونگ با عصبانیت و بدخلقی گفت: چرا اومدیم هتل؟ چرا نمیریم دنبال پسرم؟ اصلا جونگکوک کجاست؟
یونگی زیرچشمی نگاهی به تهیونگ که توی لابی هتل دست به سینه ایستاده بود و با کلافگی و سردرگمی بهش خیره بود انداخت.
حیف که جونگکوک تا لحظه آخر بهش سفارش کرده بود تا به تهیونگ نتوپه و بهش پرخاش نکنه.
نفس عمیقی کشید و درحالی که سعی میکرد خونسردیش رو حفظ کنه، رو به تهیونگ گفت: جونگکوک به اداره پلیس اینجا رفته. ما تا اجازه نیروهای امنیتی اینجا رو نداشته باشیم هیچکاری نمیتونیم بکنیم. بهت پیشنهاد میدم تا جونگکوک برگرده بهجای غر زدن به جون مایی که داریم تمام تلاشمونو میکنیم، برو یکم استراحت کن و غذا بخور، با ضعف کردنهای پشت همت از این بیشتر وبال گردنمون نشو.
بعد از اینکه جملاتش رو تو صورت تهیونگ کوبید، کارتی رو سمتش گرفت و گفت: اتاقت طبقهی چهارم اتاق 210، تا وقتی بهت خبر ندادیم اصلا از اتاق خارج نشو، برای ناهار به رستوران هتل نرو، زنگ بزن و بگو غذا رو برات بیارن.
یونگی کارت اتاق خودش رو برداشت و بیتوجه به چهره غمگین و ماتم زدهی تهیونگ راهش رو کشید و رفت.
***
فرمانده کل دستی روی صورتش کشید و بالبخندی مصنوعی رو به جونگکوک گفت: ما تمام تلاشمون رو میکنیم تا به جناب کیم کمک کنیم.
جونگکوک با جدیت جواب داد: کره هرگز این لطف شما رو فراموش نخواهد کرد فرمانده ژاک.
مکثی کرد و ادامه داد: کی نیروهاتون رو به لوکیشنی که بهتون داده شد، اعزام میکنید؟
فرمانده تکونی به هیکل فربهاش داد و گفت: اوه! خوب شد اشاره کردین.
از جا بلند شد و گفت: دنبالم بیاید.
و جلوتر از جونگکوک راه افتاد.
جونگکوک نگاه پوکرش رو به هیکل چاق و قد کوتاه فرماندهی کل مقابلش دوخت.
اون با این شکم گندهاش اصلا تو هیچ عملیاتی شرکت میکرد؟
بعد از طی کردن مسیری فرمانده با اشاره به فردی رو به جونگکوک کرد و گفت: ایشون سرگروهبان فرگوسن هستن.
ایشون فرماندهی گروه اعزامی رو به عهده دارن. سرگروهبان ایشون فرمانده جئون هستن.
سرگروهبان دستش رو جلو برد و با جونگکوک دست داد.
_ از آشناییتون خوشبختم فرمانده جئون. امیدوارم بتونیم با کمک هم این ماجرا رو پشت سر بگذاریم.
VOUS LISEZ
SWIM || KOOKV
Actionکیم تهیونگ سیاستمدار ۳۰ سالهای که همراه پسر ۵ سالهاش جهجونگ زندگی میکنه. همه چیز از لایحه سیاسی شروع میشه که تهیونگ با تصویب نهاییش زندگی خودش رو دستخوش تغییرات بزرگی میکنه و دست سرنوشت اون رو به جئون جونگکوک، مردی که شیش سال پیش اون رو رها ک...