چولسو با هول و ترس لیوان آبی رو پر کرد و با دو درحالی که سعی میکرد با برخورد به افراد سرراهش موجب رخداد یک تصادف انسانی نشه، خودش رو به هانایی رسوند که با حالی خراب روی مبل نشسته بود و اشکهاش بعد گذشت چندساعت انگار هنوز قصد بند اومدن نداشت.
نامجون، تهیونگ و بقیهی بچهها به محض دریافت تماس از جانب چولسو و باخبر شدن از اوضاع به خودشون رو رسونده بودن.
بعلاوه چندین مامور پلیس خبره و سانا هم اونجا بودن و سعی داشتن با دست گرفتن بخش کوچکی از کارها، ماجرا رو قابل کنترلتر کنن اما با چک کردن دوربین اطراف ویلا و جستوجوی محوطه اطراف چیز خاصی نصیبشون نشده بود و درنتیجه تا هنگام دریافت تماس یا پیامی از جانب کسانی که جونگکوک رو ربوده بودن، قرار نبود کار از کار پیش بره.
خونه با وجود شلوغ بودنش، در سکوت وهمآور و دلگیری فرو رفته بود.
یونگی در گوشهای همچنان سرسختانه درحال برسی دوربینهای نزدیک ویلا بود.
جیهون، هارین و یکی از مامورهای پلیس برای باز پنجم برای چک کردن محوطه اطراف ویلا رفته بودن.
یونگهی مداوم از سمتی به سمت دیگه میدوید و معلوم نبود دقیقا درحال انجام چه کاریه.
تهیونگ به سختی سعی در حفظ کردن خودش داشت.
افسری کنارش نشسته بود و تمام مدت در تلاش بود تا با توضیح شرایط، حیاتی بودن نقش تهیونگ رو بهش یادآور شه تا مرد فروریختهی مقابلش، به خودش بیاد و با کمی دست و پا زدن از غرق شدن در دریای سیاه و بیانتهای ناامیدی دور بشه.
تهیونگ اما دوباره به چشم داشت تکرار تاریخ رو میدید.
اون قبلا این شرایط رو تجربه کرده بود اما دفعه قبل اون در کنار خودش جونگکوکی رو داشت که بهش اجازه فروریختن نداده بود، پناهِ بیپناهیاش شده بود و درنهایت ناامیدی، امیدش شده بود. اينبار اما تنهاتر از همیشه، وحشتزده و حیران، حتی میترسید دست و پا بزنه و به ریسمانی چنگ بزنه.
صدای افسر کنارش رو میشنید اما تمرکزی روی گفتههاش نداشت. فقط تا همین حد فهمیده بود که ممکنه تماسی باهاش گرفته بشه و اون باید در اون لحظه خونسرد بمونه، چیزی که تهیونگ مایلها ازش فاصله داشت.
افسرهای غریبه، بیخبر از رابطه بین اون دونفر، متعجب از دلیل این حجم از حال بد تهیونگ، خودشون رو با کلماتی مثل شاید خیلی باهم صمیمی و نزدیکن قانع میکردن اما کافی بود فقط کمی دقت کنند تا جونگکوک رو در حال شنا میون مردمکهای متلاطم تهیونگ ببینند.
اشکی به چشمهاش نیش میزد اما تهیونگ با محکم فشردن پلکهاش بهم دیگه، جلوی سرازیر شدنشون رو میگرفت.
YOU ARE READING
SWIM || KOOKV
Actionکیم تهیونگ سیاستمدار ۳۰ سالهای که همراه پسر ۵ سالهاش جهجونگ زندگی میکنه. همه چیز از لایحه سیاسی شروع میشه که تهیونگ با تصویب نهاییش زندگی خودش رو دستخوش تغییرات بزرگی میکنه و دست سرنوشت اون رو به جئون جونگکوک، مردی که شیش سال پیش اون رو رها ک...