نامجون با فکری مشغول روی مبل نشسته بود.
چنان درحال دست و پا زدن در دریای افکارش بود که حتی توجهی کاپوچینوی سرد شده توی دستش نداشت.
جونگکوک که متوجه تغییر مشهود رفتار نامجون از دو روز گذشته بعد از خوندن اون نامه شده بود، مقابل نامجون نشسته بود و زیرچشمی اون رو میپایید.
اینکه مثل دفعات قبلی نامجون مچش رو حین اینکار نمیگرفت و با جملاتی مثل " یا حرفتو بزن یا چشاتو درمیارم" تهدیدش نمیکرد، به ترسش بیش از پیش دامن میزد.
توی اون نامهی لعنت شده چی نوشته شده بود که نامجون رو تا این اندازه آشفته کرده بود؟
با اخمهای درهم هوفی کشید و بعد از جلو کشیدن خودش روی مبل خواست نامجون رو صدا بزنه که همون لحظه صدای هولزدهی تهیونگ به گوش هر دوشون رسید.
تهیونگ درحالی که چهرهاش کمی مضطرب میزد، بلافاصله با رسیدن بهشون گفت: هوسوک بهم زنگ زد. مشکلی توی شرکت پیش اومده. باید خودم شخصا به اونجا برم.
جونگکوک اخمهای صورتش از هم باز شدن و همونطور که از جا بلند میشد، با آرامش گفت: خیلیخب! باهم می...
_ نه!
صدای داد بلند و غیرمنتظرهی نامجون هردوشون رو ترسوند و باعث شد هردو با چشمهای گرد شده نگاه سوالیشون رو به نامجون بدوزن.
نامجون از جا بلند شد و گفت: من با تهیونگ میرم.
انگشت اشارهاش رو سمت جونگکوک گرفت و ادامه داد: و تو جونگکوک همینجا میمونی و از جهجونگ و هانا محافظت میکنی.
جونگکوک شوکه پلکی زد و ابتدا نگاهش رو به تهیونگی که به اندازه خودش حیرتزده بود و در نهایت به نامجون دوخت و گفت: هیونگ چرا...
نامجون کلافه، با صدای بلند و جدی و چهرهای خشک و سرد، طوری که جایی برای حرف دیگهای باقی نمونه، توپید: از خونه خارج نمیشی جونگکوک. فهمیدی؟
جونگکوک آبدهنش رو صدادار قورت داد، با وجود اینکه واقعا میخواست دلیل این حساسیت و واکنش شدید نامجون رو بدونه، اما با توجه به حالت عصبی نامجون جرئت نکرد حرفی بزنه و تنها سری به نشونه مثبت تکون داد و دوباره روی مبل نشست.
نامجون دستش رو پایین برد و با همون چهره سرد سمت تهیونگ برگشت و گفت: تا یک ربع دیگه توی حیاط باش.
منتظر تایید تهیونگ نموند و با قدمهای محکم و سریع ازشون دور شد.تهیونگ پلک متعجبی رو به مسیری که نامجون طی کرده بود زد و بعد به سرعت خودش رو به جونگکوک رسوند و کنارش روی مبل نشست.
درحالی که دستش رو نوازش وار روی پشتش میکشید گفت: خوبی کوک؟ هیونگ چش شده بود؟ اتفاقی افتاده؟ دعوات کرده؟ یا نکنه مسئلهای هست که من ازش بیخبرم.

STAI LEGGENDO
SWIM || KOOKV
Azioneکیم تهیونگ سیاستمدار ۳۰ سالهای که همراه پسر ۵ سالهاش جهجونگ زندگی میکنه. همه چیز از لایحه سیاسی شروع میشه که تهیونگ با تصویب نهاییش زندگی خودش رو دستخوش تغییرات بزرگی میکنه و دست سرنوشت اون رو به جئون جونگکوک، مردی که شیش سال پیش اون رو رها ک...