⚠️"پارت اسماته اگه نمیخواید کلا این پارت رو نخونید :) "
جونگکوک بعد از آخرین نگاهی که به گوشیش انداخت، اون رو روی پاتختی گذاشت و درحالی که کامل روی تخت قرار میگرفت، قبل از درازکش شدنش، چراغ رو خاموش کرد و بعد با آسودگی تنش رو روی تخت انداخت.
لبخندی از حس نرمی بالشت زد و با پاهاش لحاف رو تا حدی که به دستش برسه، بالا آورد و در نهایت پتوپیچ شده چشمهاش رو بست تا خودش رو به خواب عمیقی دعوت کنه؛ اما با صدای کوتاهی از سمت گوشیش، اخمی کرد و کلافه نوچی کشید.
نمیشد فقط بهش بیتوجهی کنه و به خوابش برسه؟
بدون اینکه گره اخمهاش رو باز کنه بیشتر توی تخت فرو رفت و چشمهاش رو محکم روی هم فشرد.
کمتر از چندثانیه بعد بیطاقت با کلافگی به سرعت سرجاش نشست و پتوش رو محکم از روی خودش کنار زد.
بعد از گرفتن گوشیش اون رو مقابل صورتش گرفت و در کمال تعجب متوجه شد که اون پیام از طرف تهیونگ فرستاده شده.
" همین الان بیا به اتاقم "
جونگکوک متعجب و گیج نگاهی به ساعت که یک شب رو نشون میداد انداخت و زیرلب گفت: الان؟
با فکر به اینکه شاید برای تهیونگ اتفاقی افتاده یا پیام خاصی از جانب هانول دریافت کرده، به سرعت از جا بلند شد و با اخمهایی که اینبار از روی نگرانی درهم رفته بودن سمت اتاق تهیونگ پا تند کرد.
نور کمی که از زیر در اتاق تهیونگ توی راهروی خالی و تاریک میپیچید توجهش رو جلب کرد.
با چند قدم بلند خودش رو به پشت در رسوند و تقهای به در زد.
وقتی بعد از چند ثانیه خبری نشد، کلافه در رو باز کرد، محتاطانه سرکی به داخل کشید و صدا زد: تهیونگ؟
تهیونگ که تنها حولهی تن پوشی به تن داشت و از موهای خیسش کاملا مشخص بود که مدت زیادی نیست از حمام بیرون اومده، پشت میز عسلی نشسته بود سمت جونگکوک برگشت و با دیدنش چشمهاش برقی زدن.
ذوق زده لبخندی زد و رو به جونگکوک گفت: بالاخره اومدی؟ بیا داخل.
جونگکوک با ابروهای بالا رفته، داخل شد و در رو پشت سرش بست.
+ آمم! اتفاقی افتاده؟
تهیونگ سرش رو کج کرد و گفت: نه! چه اتفاقی؟
جونگکوک دستی به سرش کشید و گفت: خب پس چرا بهم گفتی بیام؟
با چیزی که انگار تازه بهنظرش اومده باشه، ادامه داد: جهجونگ کجاست؟
تهیونگ درحالی که از جا بلند شده بود و با قدمهای آروم به سمت جونگکوک میرفت، گفت: خوابه! و پیش هاناست.
KAMU SEDANG MEMBACA
SWIM || KOOKV
Aksiکیم تهیونگ سیاستمدار ۳۰ سالهای که همراه پسر ۵ سالهاش جهجونگ زندگی میکنه. همه چیز از لایحه سیاسی شروع میشه که تهیونگ با تصویب نهاییش زندگی خودش رو دستخوش تغییرات بزرگی میکنه و دست سرنوشت اون رو به جئون جونگکوک، مردی که شیش سال پیش اون رو رها ک...