جونگکوک با دقت توضیحات یونگی گوش میداد و در همون حال زیرچشمی تهیونگ رو، که روی مبل نشسته بود و با نگرانی بهشون خیره بود، زیرنظر داشت.
سرش رو برای یونگی تکون داد و گفت: با پلیسهای اون ناحیه هماهنگ کن، باید بریم اونجا.
_ منم میام.
+ چی؟
جونگکوک و یونگی همزمان گفتن و با تعجب به مرد روبهروشون که با آشفتگی از جا بلند شده بود، نگاه کردن._ م..منم باهاتون میام.
یونگی دهن کجی کرد و گفت: حتما! الان هماهنگ میکنم جت شخصی رو برات حاضر کنن...
با آرنجی که به پهلوش خورد، ناچارا متوقف شد و چشمغرهای به جونگکوک رفت.
+ نمیشه تهیونگ! ما هیچ ایدهای نداریم که با چی طرفیم. شاید پسرت اصلا اونجا نباشه.تهیونگ سرش رو به دو طرف تکون داد و گفت: مهم نیست! قسم میخورم تو دست و پاتون نباشم و مزاحمتی براتون درستون نکنم. من اونجا کلی آشنا دارم که میتونن به کارمون بیان، تمام هزینههای سفرتونو به عهده میگیرم؛ فقط بزارید بیام..خواهش میکنم من اگه اینجا باشم روانی میشم.
یونگی اخم کرد و با بدخلقی گفت: پولتو به رخمون نکش مرتی...
با تشر جونگکوک و دیدن اخم غلیظش، با بدخلقی توی مبل فرو رفت و چیزی نگفت.
جونگکوک سمت تهیونگ برگشت و باوجود کلافگیش با آرامش سعی کرد تهیونگ رو قانع کنه.
_ تهیونگ ممکنه باهات تماس بگیرن، ممکنه چیزی ازت بخوان...از اینا گذشته میخوای کارهاتو ول کنی همینجوری بیای اونجا؟تهیونگ دلش نمیخواست در برابر افرادی که تو خونش بودن گریه کنه، ولی نتونست صدای بغضدار و لرزونش رو کنترل کنه: همهی کارارو به هوسوک میسپارم، خواهش میکنم..
جونگکوک که چشمهاش میخ چشمهای بغضدار و مردمکهای لرزون تهیونگ بود، نفس عمیقی کشید و بهزور نگاهش رو از تهیونگ برگردوند و گفت: نمیشه.
تهیونگ دستهاش رو با حرص مشت کرد و با خشم رو به جونگکوک غرید: جئون جونگکوک! یا منو با خودت میبری یا خودم پشت سرتون میام.
جونگکوک با اخم سرش تشر زد: تهیونگ!
_ نه! سعی نکن قانعم کنی. من هم میام. چه با تو چه بدون تو!
جونگکوک پوزخندی زد و سرش رو با تاسف تکون داد.
+ هنوزم خودخواهی..با لحن خشکی ادامه داد: تا دوساعت دیگه کاراتو راستو ریس کن، یه نفرو میفرستم دنبالت. راس ساعت ۱۱ اونجا باش.
نگاه سردش رو به تهیونگ دوخت و محکم گفت: حتی اگه یک دقیقه تاخیر داشته باشی، بدون تو میریم.
STAI LEGGENDO
SWIM || KOOKV
Azioneکیم تهیونگ سیاستمدار ۳۰ سالهای که همراه پسر ۵ سالهاش جهجونگ زندگی میکنه. همه چیز از لایحه سیاسی شروع میشه که تهیونگ با تصویب نهاییش زندگی خودش رو دستخوش تغییرات بزرگی میکنه و دست سرنوشت اون رو به جئون جونگکوک، مردی که شیش سال پیش اون رو رها ک...