کاتالوگ رنگموهای توی دستش رو ورق زد و چینی به بینیش داد.
عمراً اگه اجازه میداد همچین رنگهایی رو روی موهاش بذارن.
اون یه سیاستمدار بود. همچین رنگ موهایی اونو مسخرهی خاص و عام میکرد.
صندلی روبهروش عقب رفت و کسی روش نشست.
سرش رو بالا گرفت و سوبینی رو دید که با نیش باز بهش زل زده.سوبین سرخوشانه پرسید:کارای رئیس تقریبا تموم شده، الان دیکه نوبت توعه. انتخاب کردی؟
تهیونگ با اخم گفت: من موهامو رنگ نمیکنم..این چه کوفتیه؟ چرا باید موهامو رنگ کنم؟
سوبین به سرعت گفت: فقط رنگ مو که نیست، تتو و پیرسینگم هست.
وقتی نگاه وحشت زده تهیونگو دید به سرعت اضافه کرد: نترس، فیکن.
تهیونگ که نفسش رو با آسودگی بیرون داد. دستش رو به صورتش کشید و گفت: نمیشه رنگ موهامم فیک باشه؟ یه کلاه گیس مثلا
سوبین سرش رو به دو طرف تکون داد و گفت: نه اصلا! خودت فکرشو بکن...همه چی عالی پیش رفته، همه گول خوردن، اطلاعات مورد نیازمونو گرفتیم و فقط لازمه از اونجا بزنیم بیرون که زارتی کلاه گیس تو میافته پایین. و اینجاست که ما بگا میریم.
با دیدن نگاه غم زده مرد، به شوخی روی شونهاش زد و گفت: بیخیال مرد! چرا انقدر سخت میگیری؟ به محض اینکه پسر برگشتیم قول میدم خودم شخصا موهاتو به حالت بابابزرگی الانت برگردونم.
تهیونگ پوکر گفت: میدونی که الان به فرماندهات گفتی مدل موهاش بابابزرگیه؟
سوبین شوکه ابرویی بالا انداخت و سؤالی گفت: اوه! منظورت جئونه؟ بیخیال! خلافکارا بین خودشون پلیس مو قشنگه صداش میکنن. اینجوری نگاهش نکنا! اینبار رکورد زده بود حدودا دوماه رنگ نکرده بود موهاشو.
با یادآوری چیزی ریز خندید و گفت: تو تا حالا پلیس با موی بنفش دیده بودی؟
خنده ریزش کمکم تبدیل به قهقه شد. میون قهقههاش به زور گفت: همه اون موقع صداش میزدن ویولت.
تهیونگ رو سوبینی که مثل تراکتور خراب صدا میداد پلک متعجبی زد و بعد با پوزخند گفت: میدونم داری خالی میبندی.
سوبین اشکهایی که از شدت خنده سرازیر شده بودن رو پاک کرد و بیخیال شونه بالا انداخت و گفت: هرجور میلته! به هرحال یا انتخاب کن یا قید همراهی کردن مارو بزن.
تهیونگ با ناامیدی سرش رو پایین انداخت. اینطور نبود که از رنگ کردن موهاش بدش بیاد..اتفاقا اون عاشق اینکار بود اما مدتها بود که بخاطر جایگاه اجتماعیش دست به همچین کاری نزده بود و این تغییر ناگهانی براش سنگین بود.
YOU ARE READING
SWIM || KOOKV
Actionکیم تهیونگ سیاستمدار ۳۰ سالهای که همراه پسر ۵ سالهاش جهجونگ زندگی میکنه. همه چیز از لایحه سیاسی شروع میشه که تهیونگ با تصویب نهاییش زندگی خودش رو دستخوش تغییرات بزرگی میکنه و دست سرنوشت اون رو به جئون جونگکوک، مردی که شیش سال پیش اون رو رها ک...