part 18

1.5K 219 46
                                    

هانا بعد از این‌که برای آخرین بار وضعیت تهیونگ رو چک کرد، از اتاق خارج شد‌.

نگاهش برای پیدا کردن برادرش به اطراف چرخید.

با دیدن در نیمه باز تراس، با تردید جلو رفت و سرک کشید.

با دیدن هیبت جونگ‌کوک توی تراس لبخند محوی زد اما با دیدن سیگار توی دست جونگ‌کوک، لبخندش جاش رو به اخم غلیظی داد.

با قدم‌های بلند و حرصی وارد تراس شد و سیگار رو محکم از دستش کشید.

رو به چهره شوکه جونگ‌کوک توپید: می‌خوای بمیری؟ برای چی این کوفتی رو می‌کشی؟

جونگ‌کوک بدون توجه به سوال هانا، پرسید: حالش چطوره؟

هانا سیگار رو روی زمین انداخت و با نوک‌ دمپایی روفرشیش، اون رو له کرد.

با لحن ملایم‌تری جواب داد: خوبه! زخم خطرناک و عمیقی نبود ولی بهتره تا یه مدت کار سنگینی با اون دستش انجام نده.

جونگ‌کوک سرش رو تکون داد و چیزی نگفت.

هانا لب گزید و مردد پرسید: چرا به نظر گرفته میای؟ حالت خوبه؟

جونگ‌کوک سرش رو به نشونه نه تکون داد و گفت: فقط فکرم مشغوله.

هانا پرسید: مشغول چی؟

_ آینده

+ به نتیجه‌ای هم رسیدی؟

_ نه

هانا موهاشو پشت گوشش زد و قدمی جلو برداشت.

آهی کشید و گفت: حالا چی می‌شه؟ قراره چی‌کار کنیم؟

جونگ‌کوک دست به سینه، به نرده تراس تکیه زد و گفت: برمی‌گردیم کره.

هانا با تعجب پرسید: برمی‌گردیم؟ یعنی همه‌چی تموم شد؟

جونگ‌کوک آهی کشید و گفت: ای‌کاش تموم شده بود ولی نه. هنوز تموم نشده. فرگوسن فرار کرده و از همه مهم‌تر، رئیسشون هنوزم یکجایی اون بیرونه.

هانا سرش رو تکون داد و مثل جونگ‌کوک دست به سینه به تراس تکیه داد.

_ بهتر نیست همین‌جا بمونیم؟ آخه ما این‌جا زیرسایه نامجون شی جامون امنه مگه نه؟

جونگ‌کوک سرش رو تکون داد و گفت: درسته که ما این‌جا هیونگ رو داریم ولی جامون امن نیست. اون‌جا پلیس و دولت پشت ماست. امنیت ما، تهیونگ و پسرش اون‌جا تضمین شدس.

هانا سرش رو به نشونه فهمیدن تکون داد و پرسید: خب پس کی برمی‌گردیم؟

_ نامجون هیونگ داره کارای برگشتنمون رو درست می‌کنه. تا چند روز آینده برمی‌گردیم.

هانا پلکی زد و گفت: این چیزی نیست که بخاطرش گرفته‌ای مگه نه؟

با ساکت موندن جونگ‌کوک ادامه داد: می‌خوای راجبش حرف بزنیم؟

SWIM || KOOKVOnde histórias criam vida. Descubra agora