part 13

1.6K 216 8
                                    

** ادامه فلش بک ( 10 سال قبل)

تهیونگ با کلافگی چشمی چرخوند و رو به افسر چاپلوسی که بعد از شناختنش در حال چرب زبونی بود، گفت: افسر وانگ! همونطور که میدونید من برای پرونده قتل کمیسر جئون مرحوم و همسرش مرحومش اینجام. فکر کنم در جریان هستید که پسر و دخترشون در وضعیت روحی خوبی نیستن پس من و پدرم تصمیم گرفتیم بعنوان نزدیک ترین دوست خانوادگیشون به پروندشون رسیدگی کنیم. مطمئن باشید کمک و همراهی شما پیش من و پدرم محفوظ خواهد بود.

افسر دستی به سرش کشید و با خنده گفت: متوجهم جناب کیم اما مثل اشتباه به عرضتون رسوندن جناب! این پرونده قتل نبود بلکه یه تصادف وحشتناک بود که منجر به فوت ایشون و همسرشون شده.

تهیونگ ابرویی بالا انداخت و گفت: ولی من مطمئنم از خود هانا و جونگ‌کوک شنیدم که گفتن با چشم خودشون دیدن یک کامیون بهشون زده.

رنگ افسر به وضوح پرید.

_ اونها توی شوک بودن و هنوزم هستن. ما آثاری از برخورد کامیون روی ماشین پیدا نکردیم. کمیسر جئون از بهترین و مجرب‌ترین همکارهای ما بودن و ما از صمیم قلب برای از دست دادنشون غمگینیم اما با این وجود، در نتیجه تحقیقاتمون، کاملا مشخص بود که این یه تصادف در نتیجه لیز بودن جاده و بالا بودن سرعت کمیسر بوده نه یه قتل عمدی و از پیش برنامه ریزی شده‌.

تهیونگ بدون اینکه تغییری توی حالتش بده گفت: می‌تونم عکس‌هایی که از ماشین دارید رو ببینم؟

افسر گفت: اما این اطلاعات محرمانس قربان.

تهیونگ نیشخندی زد و گفت: شنیدم رستوران همسرتون به تازگی افتتاح شده و غذاهای خوبی سرو میکنه. پدرم احتمالا خوشحال میشه که برای جلساتش همکارها و دوستانش رو به اون‌جا دعوت کنه.

چشم‌های افسر از طمع برقی زد و گفت: افتخار بزرگی برای ماست قربان.

و پرونده زیر دستش رو سمت تهیونگ هول داد.

تهیونگ پرونده رو باز کرد و تک تک عکس‌‌ها رو بررسی کرد.

سعی کرد تا حدامکان به عکس‌های جنازه پدر و مادر جونگ‌کوک توجه نکنه.

عکس‌های ماشین رو با دقت چک کرد.با اینکه اون ماشین دقیقا همون مدل، همون رنگ و پلاک رو داشت، اما مشکلی وجود داشت.

دقیقا سه روز قبل از اون تصادف وقتی همراه جونگ‌کوک سوار اون ماشین بودن، موتورسواری با بی‌حواسی به ماشینشون مالیده بود و رد بزرگی روی در سمت کمک راننده بجا گذاشته بود اما تهیونگ توی عکسا اثری ازش نمی‌دید؛ در حالی که مطمئن بود نه جونگ‌کوک و نه پدرش وقت نکرده بودن ماشین رو به صاف‌کاری ببرن و اون قرار بود بعد از برگشتن اون‌ها این وظیفه رو به عهده بگیره.

SWIM || KOOKVDonde viven las historias. Descúbrelo ahora