روی مبل کنار جونگکوک نشسته بود و با دقت پمادی که بهخاطر حضور ناگهانی و مزاحم فرگوسن فرصت استفاده ازش رو نکرده بود، به آرومی روی گردن جونگکوک ماساژ میداد. البته که این ماساژ بهونهای بود برای پوشاندن این حقیقت که اون قصدش نوازش اون گردن سفید، کشیده و دردمند بود.
جونگکوک آروم و صامت روی مبل نشسته بود. بدون هیچ اعتراضی گردنش رو بالا گرفته بود و با چشمهای بسته از حس خوب دستهای تهیونگ و سردی پماد روی گردنش لذت میبرد.
جهجونگ تکیه زده به پای پدرش روی زمین نشسته بود و به پازلی که بهنظر برای دخترنامجون بود و پدرش بعد از مطمئن شدن از اینکه برای سنش مناسبه، اون رو در اختیارش قرار داده بود، مشغول بود.
هرازگاهی سرش رو بالا میآورد تا از حضور پدر و آجوشی موردعلاقهاش کنارش مطمئن بشه و بعد با آسودگی خاطر به کارش ادامه میداد.
_ تا کی قراره اینجا بمونیم؟
با شکسته شدن سکوت بینشون با سوال ناگهانی تهیونگ، جونگکوک چشمش رو باز کرد و نگاهش رو به تهیونگ دوخت.
تهیونگ با حس نگاه جونگکوک، انگشت شصتش رو نوازشوار به خال روی گردنش کشید و گفت: حالا حالاها باید بمونیم؟
جونگکوک انگار که تازه یادش اومد باید به سوال تهیونگ پاسخی بده، پلکی زد و گفت: نه! اینجا موندن اذیتت میکنه؟
تهیونگ سری تکون داد و در جواب گفت: نه! فقط دفعات قبل بهخاطر وجود هوسوک دلنگرانی چندانی نداشتم ولی حالا که هوسوک هم اینجاست...خب میدونی! برای شرکت نگرانم.
جونگکوک جواب داد: نگران نباش این وضعیت زیاد طول نمیکشه.
تهیونگ درحالی که نگاهش قفل نقطهای نامعلوم بود هومی کشید و چیزی نگفت و درعین حال دست از نوازش گردن مرد نکشید.
جونگکوک کمی خودش رو جلو کشید و گفت: و درضمن، بهجز تو، جهجونگ، من و نامجون هیونگ بقیه امشب میرن. هوسوک هم میتونه بره. بهنظر نمیاد خطری تهدیدش کنه.
تهیونگ گفت: اوه! جدی؟ پس...
نگاهش رو سمت جونگکوک برگردوند اما با دیدن فاصله کم بین صورتهاشون، غرق شده در سیاهی چشمهای مورد علاقش، مات موند و کلامش رو خورد.
نگاهش رو بین چشمها و لبهای جونگکوکی که دست کمی از اون نداشت چرخوند و از حس گرمی نفسهای جونگکوک روی صورتش نفس لرزونی کشید.
زیرچشمی نیمنگاهی به جهجونگی که غرق دنیای خودش بود، انداخت و بعد نگاهش رو به سمت جونگکوک برگردوند.
بهخاطر حضور جهجونگ کار خاصی نمیتونست بکنه ولی میتونست حداقل کمی قلب عاشق خودش رو آروم کنه؛ پس دستش رو پشت گردن جونگکوک برد و وقتی مقاومتی از سمت جونگکوک ندید، مصمم همونطور که خودش رو جلو میکشید جونگکوک رو هم سمت خودش کشید.
YOU ARE READING
SWIM || KOOKV
Actionکیم تهیونگ سیاستمدار ۳۰ سالهای که همراه پسر ۵ سالهاش جهجونگ زندگی میکنه. همه چیز از لایحه سیاسی شروع میشه که تهیونگ با تصویب نهاییش زندگی خودش رو دستخوش تغییرات بزرگی میکنه و دست سرنوشت اون رو به جئون جونگکوک، مردی که شیش سال پیش اون رو رها ک...