♡لطفا آخر پارت رو حتما بخونین♡
"10 سال بعد"
مینا، نشسته روی کاناپهی کرمی رنگ محبوبش، درحالی که ذره ذره از اسنک درست شده توسط پدرش میخورد، تکالیفش رو انجام میداد.
همزمان تلوزیون هم روشن بود و درحال پخش کارتونی بود اما دخترک هفت ساله توجهی بهش نمیکرد.
با اخم متمرکزی سعی داشت شکل صحیح حروفی که تازه یاد گرفته بود رو به تصویر بکشه که با زنگ خوردن ناگهانی تلفن، ترسیده توی جاش پرید.
نگاه شوکهاش، با دیدن خط زشتی و بلندی که روی برگهی تکالیفش افتاده بود، تبدیل به اخم غلیظی شد.
حرصی پاککنش رو گرفت تا اون خط نحس و زشت رو از دفترش پاک کنه که صدای بلند پدرش اون رو مورد خطاب قرار داد.
+ مینا! تلفن رو جواب بده.
مینا پوف کلافهای کشید و بعد از رها کردن پاککن و مدادش، از جا بلند شد و سمت تلفنی که صدای زنگ رو مخش یک لحظه هم قطع نمیشد رفت.
+ الو!
_ اوه! مینا! تویی؟
مینا با شنیدن صدای مضطرب برادرش ابروهاش با تعجب بالا پریدن.
+ جهجونگ اوپا؟ تو مگه طبقهی بالا نیستی؟ چرا بجای پایین اومدن زنگ میزنی؟
با سکوتی که بعد از سؤالش برقرار شد، دستش رو به پیشونیش کوبید و با لحن زاری گفت: اوپا! باز این وقت شب یواشکی رفتی بیرون؟ مگه نميدونی..
جهجونگ وسط حرفش پرید و گفت: میدونم میدونم...فقط بگو کی الان خونس؟
+ من و پاپاکو و هوجین
_ پاکو داره چیکار میکنه؟
دختر اخمی کرد و توپید: پاکو نه پاپاکو
جهجونگ با حرص دوباره تکرار کرد: مینا! پاپاکو داره چیکار میکنه؟
مینا بدون اینکه گوشی رو از گوشش جدا کنه، به آرومی سمت آشپزخونه رفت و از پشت کانتر سرک کشید.
با دیدن پاپاش که سرگرم بازی کردن و غذا درست کردن برای هوجین بود، خودش رو عقب کشید و بعد از اینکه تا حد ممکن فاصله گرفت، آروم گفت: داره برای هوجین غذا درست میکنه.
_ فاکینگ شت! تو آشپزخونس؟
دخترک اخمی کرد و گفت: فوش نده. آره تو آشپزخونس.
جهجونگ با لحن زاری گفت: الان من چجوری بیام خونه؟
مینا شونهای بالا انداخت و گفت: از پنجره بیا.
_ نمیشه پام پیچ خورده.
+ بمون هروقت پاپاکو رفت دستشویی بیا.
KAMU SEDANG MEMBACA
SWIM || KOOKV
Aksiکیم تهیونگ سیاستمدار ۳۰ سالهای که همراه پسر ۵ سالهاش جهجونگ زندگی میکنه. همه چیز از لایحه سیاسی شروع میشه که تهیونگ با تصویب نهاییش زندگی خودش رو دستخوش تغییرات بزرگی میکنه و دست سرنوشت اون رو به جئون جونگکوک، مردی که شیش سال پیش اون رو رها ک...